
نقدی بر سینمایی «پلتفرم» پر سروصداترین فیلم این روزها در فضای مجازی ایران
تعداد بازدید : 2
کومونیست کوچولو
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
«پلتفرم» فیلم پر سر و صدای این روزها به کارگردانی گالدر گازتلو-اوروتیا فیلمی است که نه ژانر بلد است و نه ادبیات. ایده اصلی فیلم قدرتمند و جذاب است، اما چگونگی و چرایی در آن به واسطه ظهور شعار زدگی در متن جای خود را به تلقین داده است. غریزه در پلتفرم به مراتب بیشتر از تفکر و شعور انسانی مورد اهمیت قرار میگیرد. در واقع انسان منطقی در این اثر نه از دریچه تفکر و محاسبه بلکه به واسطه قدرت غریزه تصمیم به کشتن و حتی خوردن گوشت هم نوع میکند.
رنجبران
ساختار اثر علاوه بر این که از شخصیت اصلی، اطلاعات درستی به مخاطب عرضه نمیکند از میزان سن– رنگها و تا حد زیادی جلوههای ویژه عملکرد متناسبی ندارند و بیرون زدگی در تمام عناصر سینمایی آن موج میزند. با توجه به این که از هر فردی هنگام ورود پرسیده شده از چه غذایی لذت میبرد و سرآشپز گودال با وسواس زیادی مواظب است حتی تارمویی در غذا نباشد. همچنان ساکنان طبقات با بیاعتنایی از همه غذاها امتحان میکنند و آنها را ضایع شده به طبقات زیرین خود میفرستند. نکته مهمی که در انجام این عمل به چشم میخورد غلبه غریزه بر شعور و نفس انسانی است. گویی پیام فیلم که در بازگو کردن آن ابتر مانده این جمله است که انسان محدود، به ندای غریزه برای ادامه حیات گوش میکند و تفکر صرفا حاصل یک شکم سیری است. حتی فردی که داوطلب وارد گودال میشود با توجه به این که تنها انسانی است که با خود کتاب آورده در سکانسهای پایانی مشاهد میکنیم از کاغذهای آن کتاب برای پرکردن شکم استفاده میکند. غریزه، تفکر را از انسان سلب میکند و به یک حیوان درنده تبدیل خواهد کرد. این گونه شخصیت داستان از یک انسان مثلا متمدن که ویژگی درخوری از او نمی بینیم به قاتل تبدیل میشود و بیرحمانه اولین هم سلولی خود را به قتل میرساند. رنج کشیدن طبقات انتهایی حتی با وجود این که برخی از آنها دستههای پول در دست دارند نشان از بیتفاوتی طبیعت در برابر تقسیم درد و رنج میان گونههای اجتماعی بشر است. در واقع ساکنین 10 طبقه ابتدایی به همان اندازه رنج میبرند که ساکنان طبقات آخر. چرا که آنها نمیدانند از کدام نوع غذاها استفاده کنند و برای دیگران چیزی باقی نمیماند که حق انتخاب داشته باشند. پس خطر فیلم در این لحظه نمایان میشود که آدمهایی که به دیگران این نکته را گوشزد میکنند که به اندازه نیازشان کالری مصرف کنند و برای دیگران نیز باقی بگذارند خود از رنجی عمیقتر بهره میبرند که باعث شده غریزه شان کور شود.
احساسات شوم
البته این رنج به جز اشاره به سرطان خانم منشی که این حق را داشته هم سلولیاش را انتخاب کند، شخصیت اصلی داستان و اولین هم سلولی او را در بر نمیگیرد و تا پایان نیز نامعلوم باقی میماند. چنین ویژگی حاصل شعار زدگی مولف در متن و تصویر است که با اغراق زیاد توحش انسان علیه خود را به نمایش گذاشته است. مادر برای یافتن فرزند خود مدام با دیگران درگیر میشود، میکشد تا این که کشته میشود و شخصیت داستان به همراه یک سیاهپوست زمانی که تصمیم میگیرند یکی از غذاها را به عنوان پیام به آخرین طبقه بفرستند، کودک را در آخرین طبقه پیدا میکنند . احساسات انسانی نیز با ناشناختگی مولف روبهرو شده است. مولف نه تنها از دل ساختار انسان تولید نمیکند بلکه اندک حس موجود در ذات بازیگر و نقش را از بین برده است. «پلتفرم» گالدر گازتلو-اوروتیا با کلیشه سعی در فلسفی ساختن محصول شعارزده خود دارد. پرسشهای بزرگ این فیلم تا ابد برای مخاطب باقی خواهد ماند که از جمله آنان میتوان به: گودال برای چه و با چه هدفی ساخته شده است ؟ آیا آنجا محل زندانی کردن مجرمین است ؟ (مانند اولین هم سلولی شخصیت اصلی داستان که با پرتاب تلویزیون به بیرون از خانه باعث کشته شدن عابر شده است) هدف از این که همواره نژاد سفیدپوست قرار است آسیاییها و سیاهپوستان را نجات دهد چیست؟ تنها سفیدپوستان دون کیشوت میخوانند؟ و ... . در واقع فیلمی که مانند جدول بدون رمز میخواهد مخاطب را به یک باور کومونیستی برساند با این هدف که کمتر خواستن و کمتر مصرف کردن انسان را به جاودانگی میرساند، چیزی جز یک کومونیست کوچولوی بیتجربه نیست.