نقدی بر انیمیشن «به پیش»
تعداد بازدید : 3
جادوی فرهنگ
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
«به پیش» محصول مشترک کمپانی دیزنی و پیکسار یک انیمیشن سرحال و کوبنده است. «دناسکنلون» با تسلط بر کنجکاوی و ترس رده سنی نوجوان و جوان توانسته اثری انگیزهبخش و سازنده خلق کند. با توجه به اینکه یکی از ایرادهایی که به اشتباه بر فرهنگ غرب و مشخصاً آمریکا وارد میشود، ازهمگسیختگی خانواده و عدم تعاریف درست از ارتباطات نسبی و کاری است، این انیمیشن به خوبی نشان میدهد جامعه غرب علاوه بر عبور از کجاندیشیها توانسته ارزشگذاری درستی بر ریشه خود داشته باشد. تمدن نیز این چنین بروز مییابد اگرچه به عقیده «نیچه» امید یکی از هزاران افسارگسیختگیهایی است که «زئوس» برای شکست دادن انسان آزاد کرده اما میتوان با تعریف جدیدی از آن نگاه ویژهای به این انیمیشن امیدوارکننده داشت.
تفکر سایهای از احساسات ماست سیاهتر، تهیتر و سادهتر
این گفته «نیچه» را به خوبی میتوان در مضمون این انیمیشن لمس کرد. با توجه به اینکه انیمیشن تنها جایی است که میتوان مضمون ساخت، باید به این نکته اشاره کرد که احساسات در آن همواره آن طور که بیننده انتظار دارد بروز پیدا نمیکنند. به عنوان مثال در انیمیشن «بهپیش» بیننده با شخصیت قهرمان قصه مسئله را حل میکند اما در آخر قهرمان واقعی برادر اوست که همواره به عنوان شخصیتی خرابکار شناخته شده است. نکته ویژه که نه تنها این اثر بلکه هر انیمیشن دیگری را به رسالت خود نزدیک میکند اشاره به جادو و تاریخ است. در سینما هر اندازه به طور رئالیستی جادو را بیان کنیم مخاطب هرگز باوری نسبت به جادوهای انجام شده ندارد. در این زمینه میتوان سری آثار «هریپاتر» را مثال زد که حتی مخاطب هدف (رده سنی نوجوان و جوان) نیز پس از رسیدن به بلوغ به افکار خود میخندد. اما باید اعتراف کرد انیمیشن ذاتاً اثری جادویی است که در آن همه چیز بر اساس احساسات پایهگذاری و محاسبه میشود. تفکر نیز در انیمیشن به صورت احساسی مطرح میشود و از منطق خام سینمایی به دور است.
بالهای سوخته
داستان به خوبی شخصیتهای خسته از یک زندگی ماشینی را طرح میکند بدون آنکه به آن اشارهای داشته باشد. به عنوان مثال کاراکتر افسر پلس که به صورت مرد اسبنما طراحی شده است به سختی از وسیله نقلیه استفاده میکند و هرگز از وضعیت موجود ابراز رضایت نکرده است؛ اما در سکانس پایانی میبینیم که پلیس با استفاده از قدرت حیوانی (پاهای قوی یک اسب) برای انجام مأموریت میشتابد. کاراکتر دیگر آشپزی است که در یک خانه جادویی مشغول سرویسدهی به مراجعان است و مدت زیادی تواناییهای خود ر ا فراموش کرده است. بیننده هرگز او را که یک عقرب بالدار است در حال استفاده از بالهای خود نمیبیند؛ مگر آخرین سکانسها برای نجات دو برادر از دست طلسم قرمز و فروبردن شمشیر در قلب او. همچنین موجودات کوچکی که از بالهاشان هنگام ترس از مرگ استفاده میکنند و از برخورد شدید با آسفالت اتوبان که به وسیله یکی از آن دو برادر منجرف شدهاند جلوگیری به عمل میآورند. علاوه بر همه این ویژگیهای داستان فیلم مانند سقوط یک بهمن هرچه به جلو میرود گستردهتر میشود. با بروز ویژگیهای جدیدی که از شخصیتها میبینیم میتوان تا پایان امیدوار بود که هرگز چیزی در آن تکرار نخواهد شد حتی هنگامی که برادر بزرگتر ماشین خود را که به آن وابستگی دارد به سنگها میزند تا جلوی نفوذ پلیسها را بگیرد درمییابیم ماشین از رده خارج در حال پرواز به سوی رسالت خود است.
ترس و کنجکاوی
مؤلف به خوبی با این دو ویژگی نوجوانان مخاطب را پای داستان خود مینشاند. شخصیتها خود را به آب و آتش میزنند تا نیمه کامل نشده پدر را با یافتن الماس موردنظر و جادو تکمیل کرده و او را ببینند. در این راه اتفاقات داستان را میسازد و نه پیرنگ اصلی. یکی از مهمترین ویژگیهایی که انمیشن «بهپیش» را یک اثر ویژه در این ژانر میکند این است که خرده پیرنگها مانند یک ضدقهرمان از قدرت بیشتری برای نمایاندن خود برخوردارند. مخاطب به همان اندازه که برای دیدن پایان داستان که از آن حدسهای درستی میزند، لحظهشماری میکند برای حل مسائل پیش روی دو برادر نیز متفکرانه اثر را زیرنظر میگیرد اما سرعت رویدادها اجازه درگیرشدن به مخاطب را نمیدهد. فیلم با سرعت زیادی اطلاعات بالایی را به مخاطب میدهد که ممکن است کمی آشنا به نظر رسند اما کاربرد و زمانشان هرگز در دیگر آثار دیده نشده است. شخصیت اصلی داستان با تشویق برادر بزرگتر خود با ترسهایش مقابله میکند. پشتیبانی برادر بزرگتر از کوچکتر به عنوان یک فرهنگ اگرچه شاید در جامعه ما ویژگی شناختهشدهای باشد اما هرگز به صورت هنری دیده نشده (نه تنها این مورد بلکه خانواده به صورت بنیاد یک جامعه به تصویر کشیده نشده است). در آثار انیمیشن غرب این ویژگی به طور منحصر به فردی پرداخت شده آن هم به سبک و روشی که هر خانوادهای آن را میپسندد. لازم است به این نکته اشاره شود که فرهنگ از دل خانواده به وجود میآید و هنری که به دنبال خلق و تعریف فرهنگ در بیرون از آن باشد قطعاً شکست میخورد. سینما و مشخصاً انیمیشن در غرب وفادارانه به این موضوع، فرهنگ خود را نقد و تعریف میکنند اما در سینمای ایران فرهنگ تنها کلامی است و به شکل موضوعی دنبال نمیشود.