گفتوگوی اختصاصی «نسلفردا» با دبیر افتخاری نهمین جشنواره «دف؛ نوای رحمت»
تعداد بازدید : 2
به هنر واقعی، تف شده است
بیژن کامکار: با موسیقی مبتذل، موسیقی اصیل را خفه کردند
به نظر شما «دف» جهانی شده است؟
اگر بگویم «دف» جهانی شده است، ادعای بزرگی است. آنهایی که فستیوال برو هستند و حتی برای شرکت در فستیوال از آلمان به فرانسه میروند دف را میشناسند. بدون اغراق تمام کسانی که اهل فستیوال هستند، دف را میشناسند و میدانند که دف از کردستان آمده است. به یاد دارم در یکی از فستیوالها که مطمئن نیستم در سوئد بود یا کانادا، نقشه ایران را کشیده بودند و روی کردستان چراغی سوسو میکرد. این کار را کرده بودند که مردم بدانند این گروه موسیقی از کردستان ایران آمدهاند.
دف در کشورهای مختلف، سازی شناخته شده است؟
بله. بدون اغراق تمام فستیوال بروهای جهان، دف را میشناسند. کشورهای اطراف ما که خوب دف را میشناسند.
منظورتان کشورهای همسایه است؟
بله. در ترکیه گروه هزار نفری دارند که دف میزنند در حالی که آنها بندیر را دارند. زمانی در ترکیه نمیدانستند دف چیست اما الان کاملاً با دف آشنا هستند. در خوزستان ساز زیبایی با نام دمام دارند که پسر خودم دارد دمام می زند، اما بسیاری از خوزستانیها به دف علاقهمند هستند و دف میزنند. ساز دف آنقدر جذابیت دارد که مردم جذب و به آن علاقهمند شوند. به یاد دارم با آقایان ناظری و داریوش طلایی در پاریس بودیم. داریوش طلایی یکی از ابرمردهای موسیقی ایران است و تمام سازهای کوبهای پاریس را میشناسد. وی به خاطر علاقهای که به ساز و موسیقی دارد با بسیاری از موسیقیدانان فرانسه آشنا بود و همه کوبهایهای ارکستر سمفونیک پاریس را جمع کرده بود که دف را ببینند. آنها جذب دف شدند و بنده چهار ماه که در پاریس بودم، 6، 7 جلسه با آنها کار کردم. بنابراین اگر روزی دیدید که ارکستر سمفونیک پاریس دارد دف می زند، تعجب نکنید.
وضعیت موسیقی سنتی درحالحاضر چگونه است؟
موسیقی سنتی در حال انقراض است. موسیقی فقط حمایت مردم را میخواهد و بس. مردم هم متاسفانه از بسیاری امکانات محروم هستند و همین مانع حمایت آنها از موسیقی میشود. ابتدا باید بهداشت جسمی، روانی و سیاسی مردم درست شود تا آنها بفهمند که موسیقی درست چیست. البته این اتفاق در تمام دنیا افتاده است و به اصطلاح تف به هنر واقعی در تمام جهان شده است. من این را با چشم خود در بسیاری از کشورها دیدم. به یاد دارم 30 سال پیش در آلمان در کلیسایی بودم که یک دفعه
شلوغ شد. از حمید متبسم پرسیدم که چه شده است. متبسم گفت قرار بود مایکل جکسون بیاید و کنسرت بدهد و نیامده است برای همین مردم تظاهرات کردند. سیاست مایکل جکسون این بود که برای کنسرتها دیر حاضر شود تا هیجان ایجاد کند. به متبسم گفتم اگر بگویند بتهوون که همچون سرداری در آلمان است و ورای موزیسین است، زنده شده است دو نفر هم به استقبالش نمیروند. در حقیقت به موسیقی واقعی در تمام دنیا بیمهری شده است.
چرا به موسیقی واقعی بیمهری شده است؟
دلیلش این است که موسیقی بیان احساسات پاک و زیبای انسانی است. وقتی میبینید داعش هست و کابوس داعش را میبینید، معلوم است که آن تراوشی که بیرون میآید یک موسیقی عصیان زده است. یعنی به جای بیان احساسات پاک بشری، بیان عصیانها و عصبانیتهاست. گویا انسان با خودش هم دعوا دارد. به تعبیری آنهایی که خیلی خوش هستند، میگویند میخواهیم چیزی گوش دهیم که کمرمان را بجنباند. انشاءالله کمرتان تا قیامت بجنبد، اما هرازگاهی آنچه مغز و قلبتان را بجنباند را هم گوش دهید. متاسفانه بیحمایتی و بیکفایتی بیداد میکند. بعضی از مسئولان از خدا میخواهند که سر به تن ما نباشد اما مردم چه؟ تا سواد حسی، معرفتی، اجتماعی و سیاسی مردم بالا نرود، نمیتوانند حمایتی از موسیقی داشته باشند. موسیقی که هیچ، عشق از بین رفته است. زیباترین منبع الهام موزیسین، عشق و طبیعت است. الان منبع الهام چه شده است؟
فردی به بنده میگفت، قطعهای ساختم که هیچکس نمیتواند آن را بزند. خوب آن قطعه به چه دردی میخورد؟ آن فقط به درد خودش میخورد و بس. باید چیزی بسازند که منبع الهام جوانان شود و راهی به آنها نشان دهد و جوانان بیایند روی آن قطعه کار کنند.
رسانهها چهقدر در ذائقه شنیداری مردم اثرگذار هستند؟
150 کانال رادیویی، تلویزیونی و ماهوارهای بر ضد موسیقی کار میکنند. میخواستند موسیقی را از بین ببرند، اما نتوانستند و تصمیم گرفتند با خود موسیقی، موسیقی را از بین ببرند. یعنی از یک نوع موسیقی مبتذل حمایت کردند که موسیقی اصیل را خفه کنند. به نظرم در این کار موفق بودند و توانستند که موسیقی اصیل را نابود کنند. البته من ناامید نیستم. هفتاد سال دارم و کارم را انجام میدهم. اگر موسیقی در اوج نبود، کار نمیکردم. اعتقاد دارم از هفتاد سال به آن طرف، میشوی مداد پاککن یعنی تمام کارهای گذشته را پاک میکنی چون انرژی و توان جوانی نیست ولی دلم برای جوانان و افرادی که تازه وارد کار موسیقی شدند، میسوزد.
چهقدر لازم میدانید از برگزیدگان جشنوارههایی چون «دف؛نوای رحمت» حمایت شود و این جشنوارهها با اختتامیه پایان نیابد؟
متاسفانه جشنوارهها فقط محدود به جایزه و تجلیل شده است در صورتی که نباید با اختتامیه برگزیدگان به حال خود رها شوند. با تمام اینها معتقدم همین که شمعی روشن میشود و مانند شمع المپیک چند روزی به بهانه جشنواره، موسیقی مطرح میشود غنیمت است. همان چند روز جشنواره باعث میشود که انگیزهای برای جوانان ایجاد شود و ترغیب شوند برای سال بعد کار و تلاش بیشتری داشته باشند.