نگاهی متفاوت به موضوع ممنوعشدن ورود بازیکن خارجی به فوتبال ایران
تعداد بازدید : 1
قفل به دروازه جهنم یا بستهشدن پنجره واردات «بنجل»!
نویسنده : سعیدواعظ
واردات بازیکن خارجی به فوتبال ایران ممنوع شد. البته خوب کاری کردند؛ زیر ا آنقدر بازیکن بنجل خارجی به ما انداختند که همین بنجلها با چند دقیقه بازی، به همراه دلالهایشان هست و نیست باشگاهها را میبلعند و آخر کار هم بهخاطر دو روز تأخیر در پرداخت حقوق و دستمزد، تیمشان را از فیفا پروندهدار میکنند! معلوم است که حالا دلالها به عزا بنشینند و به آدمهایشان در فلان سایت، خبرگزاری و روزنامه بیشتر پول بدهند تا بیشتر از مضرات نبود غیبت بازیکن خارجی در فوتبال بنویسند؛ اما تویی که عاشق فوتبالی چرا؟ تو مربی، مدیر عامل و اهل فوتبال چرا؟ به قول مانایاد ناصر احمدپور، اگر شما اینکاره بودید از دل یک زمین خاکی صد تا بازیکن خوب رو میکردید! بگذارید راه حل را از خاطره یک عکاس و روزنامهنگار قدیمی پیدا کنیم. به این گزارش خوب دقت کنید: «خزانه»؛ مردادماه ۱۳۵۴... زاغه نشینهای با استعداد و گزارش ابوالفضل جلالی از فوتبالیستهای خزانه در زمین فوتبالهایی در جوار زاغهنشینها و کورهپزخانههای آجرپزی. استاد علیکاوه که کار عکاسی این گزارشها را انجام میداد در مورد این گزارشها و انگیزه تیم آنها از نوشتن چنین گزارشهایی میگوید: در دنیای ورزش هفتهای یک بار با آقای جلالی به محلات اطراف تهران میرفتیم. صفحهای داشتیم به اسم «ورزشمحلات» که برای خودمان هم دلچسب بود. من کارم را خیلی دوست داشتم؛ آقای جلالی هم مثل من عاشق بود. فکر میکنم گزارشهای ما در دو صفحه کار میشد. آن روزها که به محلات میرفتیم بچه خاکیها عاشق ما بودند چون با آن تیراژ و تأثیرگذاری، آنها را تحت پوشش خبری قرار میدادیم. خیلی کارمان گرفته بود و به هر محلهای که میرفتیم خیلی به ما احترام میگذاشتند. این کار چه فایدهای برای فوتبال ایران داشت؟ علی کاوه، در این ارتباط میگوید: آقای جلالی بازیکنان با استعداد را به مربیان تیمهای پایه معرفی میکرد. خیلی از آنها سر از تیمهای بزرگ باشگاهی و حتی تیم ملی در آوردند. آن روزها از توی گود شهرزاد، گودعربها، زمین خاکی اختیاریه که حسن روشن را به فوتبال ایران داد، زمینهای خاکی نازیآباد و ۴۰۰ دستگاه و... دهها ستاره و فوتبالیست بزرگ بیرون میآمد. ما با بولدوزر به جان زمینهای خاکیمان افتادیم و همه را به آپارتمان و مجتمع تجاری تبدیل کردیم و حالا باید چند برابر ارزش آنها به بازیکنان خارجی غرامت بدهیم! ما بچههایمان را در آپارتمانها حبس کردیم به بهای چند میلیون پول کثیف...
حالا فوتبال نه جولانگاه کاشفان استعداد بلکه کاشفان دلار و یورو شده است؛ کاشفانی که بیهیچ دردسری و فقط با چند تلفن و ایمیل با هر انتقال پول یک خودرو شاسی بلند را به جیب میزنند. حالا دیگر هیچ فرهادی کوه استعداد فوتبال ایران را نمیکند و همه حاضریخور شدهاند.
عشق و صداقت در وجود همه موج میزد؛ اینجا زمینهای خاکی، کفشهای پاره و امکاناتی در حد هیچ، آغاز راه فوتبال بود؛ نه خبری از دلال بود و نه آدمهای فرصتطلب، شور و اشتباق در همگان موج میزد. آدمهای خاکی در زمینهای خاکی استعدادها را به شکوفایی میرساندند و از همین زمینهای خاکی بود که ستارهها در آسمان فوتبال ایران میدرخشیدند ولی افسوس که دیگر نه زمینی است و نه خبری از آن عاشقان خادم و صادق...!