نقد سینمایی «ناخودآگاه» سینمایی تازه راسل کرو
تعداد بازدید : 3
الهام از «دوئل» و تأثیر از «اتاق وحشت»
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
ناخودآگاه با بازی راسل کرو فیلمی است در راستای نقد اعصاب. دریک بورت سازنده این فیلم با الهام از آثاری چون «دوئل» اسپیلبرگ و «اتاق وحشت» فینچر ساختاری تولید میکند که در آن سعی شده خاصیت افسارگسیختگی انسان امروزی تا حدی که از او یک قاتل بالفطره به وجود آورد، تولید کند. در تیتراژ ابتدایی فیلم ساز «ناخودآگاه» خود را لو میدهد اما در فیلم آنچه مشاهده میشود بیشتر زن ستیزی است تا بیگانگی با جامعه و تولد آنارشیستهایی مانند جوکر.
انسان انتقام جو
اسپیلبرگ مو به مو ریزه کاریهای ایجاد هیجان در یک اثر سینمایی را از روی دست هیچکاک در فیلم «دوئل» ایجاد کرده است که با تماشای «ناخودآگاه» خاطراتی از این اثر در ذهن بیننده تداعی میشود. حضور راسل کرو به عنوان یک بدمن در فیلم غیر منتظره است و تا حدود زیادی این بازیگر را در چنین شکل و شمایلی دیدن خود انگارههایی از جامعه گریزی فردی و افسردگی که منجر به افسارگسیختگی خواهد شد را انتقال میدهد. اما مسئله اصلی من در فیلم که نقطه قوت و ضعف آن شناخته میشود انتخابی است که شخصیت زن پشت تلفن برای از بین بردن دیگری میکند. او که نیم ساعتی بیشتر نیست از کار اخراج شده صاحب کارش را گزینهای برای از بین بردن عنوان میکند. در واقع همه چیز از یک واکنش غیر ارادی شروع میشود که در ضمیر ناخودآگاه هر انسان اجازه فوران نمییابد. انسانی که میبیند چیزی برای از دست دادن ندارد و بهترن موقعیت است عقدههای فروخرده فرویدی خود را که منجر به جرم میشوند بیرون بریزد تبدیل به یک آنارشیست تمام عیار خواهد شد. انسان انتقام جو که از جنس مخالف یا جامعه ضربه خورده است هم اکنون با قدرت عملیاتی بالا در پی نابودی از ریشه آن است. جدای از بحث روانشاسی آن که کارگردان در سطح متوسط به آن پرداخته و نمونههای قویتر آن را میتوان در آثاری چون: «ماشین چی» و «شکسته» مشاهده کرد فیلم برگ برندهای رو نمیکند.
نماها
بازی راسل کرو دارای نوآوری و گسترش شخصیت نیست. او همانگونه بازی کرده که کارگردان از او خواسته است. به جز چهره همواره خشمگین که در حال خوردن قرص است چیز بیشتری از او نمیبینیم البته در فیلمنامه مانور بیشتری برای شخصیت او داده نشده در صورتی که پی بردن به همه جزئیات چنین شخصیتهایی است که فیلم را مهم میکند. هیجان به وجود آمده به خاطر تعقیب و گریزهای دوئل گونهای است که پیشتر به آن اشاره شد و اتفاقاً نماهایی که برای برداشت انتخاب شدهاند یاد آور خاطرات فیلم «دوئل» هستند. فیلم حاصل انباشت تجربه دیداری مؤلف است چه در متن و چه در اجرا اما چیزی که آن را متفاوت و کمی مهم میکند اشاره به شیوع خشم در جامعه و فوران ناگهانی آن در تیتراژ ابتدایی است. در واقع همه حرف فیلم همان ابتدا بازگو میشود اما کنجکاوی بیننده و تحرک فراوان روایت است که ایجاد تعلیق میکند.
تعامل و کنترل خشم
فیلمهایی که بازگو کننده وضعیت روانی و اخلاقی جغرافیایی هستند اولین گزینه برای آینده تکنولوژیک سینما هستند. چرا که آنان بیش از هر اثر دیگری قابلیت تعامل با مخاطب را دارند. به عنوان مثال در سکانس پایانی فیلم شخصیت زن هنگام ترمز ناگهانی با وجود فحاشی راننده روبه رویی از بوق زدن و ایجاد سر و صدا خود داری میکند و مورد تشویق فرزندش قرار میگیرد. سینمای تعاملی از این جا آغاز میشود. جایی که مخاطب باید خود تصمیم بگیرد که اکنون واکنشی نشان داده شود یا خیر؟