گفتوگو با فعال اجتماعی-فرهنگی و استاد دانشگاه بهمناسبت «روز کارمند»
تعداد بازدید : 1
کار کردن خوشبختی است نه راهی برای خوشبختی
کارمند نمونه، علم محور است و سعی میکند با مطالعه خود را از نظر آگاهی ارتقا دهد. برای خود لیستی دارد که همه کارهای روز بعد را یادداشت و آنها را اولویتبندی میکند
نویسنده : مریم داوری
هفته نخست شهریورماه به عنوان هفته دولت نامگذاری شده است. چهارمین روز از این هفته با هدف ارج گذاشتن به زحمات و تلاشهای قشر زیادی از جامعه «روز کارمند» نامیده شده است. در این روز بسیاری از کارمندان نمونه مورد تجلیل و تشویق از سوی سازمان خود قرار میگیرند. کارمندی، با رشد سرمایهداری و بعد از انقلاب صنعتی شکل گرفت و جامعهشناسان، قشر کارمند را در طبقه متوسط جامعه قرار دادند. به بهانه روز کارمند گفتوگویی با دکتر «مهدیفروزش»، فعال اجتماعی و فرهنگی و استاد دانشگاه ترتیب دادیم که بدین شرح است:
کارمند به چه کسی گفته میشود؟
از زمان رشد سرمایهداری با واژهای به نام کارمند روبهرو شدیم. به لحاظ قشری کارمند در قشری متوسط قرار میگیرد. این قشر چون تحصیلات داشتند و آموزش دیده بودند برای کارخانهداران و دولتها کار میکردند. کارمند شخصی است که تخصص دارد و آموزشهایی دیده و در شغلی که به او واگذار شده، مشغول به فعالیت است.
کارمند نمونه چه ویژگیهایی دارد؟
کارمند خوب همیشه در حال یادگیری است. تواضع، مسئولیتپذیری، پیشبینی پذیر بودن، اعتماد به نفس، جدیت، دقت، پذیرا بودن و به دنبال توسعه سازمان خود بودن از دیگر ویژگیهای کارمند خوب است. کارمند خوب خلاق است و کاری که به او واگذار شود را به بهترین شکل انجام میدهد. کارمند نمونه رابطه خوبی با اربابرجوع و همکاران دارد. وی درست مثل پزشک که برای تشخیص درست، اطلاعات خوب و کاملی از بیمار میگیرد، اطلاعات خوبی از ارباب رجوع کسب میکند تا بتواند کارش را به بهترین شکل ارائه دهد. کارمند نمونه، علم محور است و سعی میکند با مطالعه خود را از نظر آگاهی ارتقا دهد. برای خود لیستی دارد که همه کارهای روز بعد را یادداشت میکند و آنها را اولویتبندی میکند. کارمند خوب باید روحیه تیمی داشته باشد؛ در غیر این صورت خودش و سازمان دچار مشکل میشوند. چنین فردی شفاف صحبت میکند، مبهم صحبت کردن یعنی یا کار را درست انجام نداده و یا توانایی انجام کار را نداشته است. کارمند خوب سعی میکند بنا بر نیاز مطالعه و ارتباطات بیشتر داشته باشد. مستقل بودن، اهمیت دادن به جزئیات، سختکوشی، صداقت، متعهدبودن و شنونده خوب بودن ازدیگر خصوصیات کارمند خوب است. کارمند خوب در کنار آیکیو بالا، هوش هیجانی بالا دارد، صبور است و بر رفتار و گفتارش تسلط دارد. کنترل احساسات از دیگر ویژگیهای کارمند نمونه است. احساس در کار سازمانی جایی ندارد چه بسا دوستی در سازمان باعث زیر پا گذاشتن قوانین شود. کارمند خوب نباید چند شغله باشد. چنین جا افتاده است که کارمندی یعنی آب باریکه و حتماً فرد باید کار دیگری داشته باشد. مدیریت برخورد و ارائه کیفیت بالای کار از دیگر ویژگیهای کارمند نمونه است. صداقت مسئله مهمی است، اینکه فرد چگونه وارد سیستم شده است، براساس شایستهسالاری و آزمون یا پارتی؟
کارمند نمونه تجربه و تخصص دارد و امانتدار است، اسرار خود و همکاران سازمان خود را حفظ میکند. چنین فردی اعتقاد به کسب نان حلال دارد و دلسوز و کوشاست. کارمند نمونه پایبند به قوانین کشور و قوانین داخل سازمان است و خود را با دیگران مقایسه نمیکند. مقایسه با سایر همکاران زمینه ساز موارد ضداخلاقی مانند تهمت، غیبت و زیرآبزنی است.
اشاره کردید که کارمند نباید چندشغله باشد؛ چه حمایتهایی باید از کارمندان شود تا آنها چند شغله نباشند؟
همان طور که کارمند باید وظایفاش را به درستی انجام بدهد، سازمان نیز وظایفی در قبال کارکنان دارد. سازمان باید برای ورود کارمندان سختگیری داشته باشد و طی مکانیسمهای خاصی افراد را استخدام کند نه بر اساس پارتیبازی. سازمان خوب افراد خوب، متخصص و با تجربه را جذب میکند و مزایای خوبی هم برای کارمندان در نظر میگیرد. سازمان خوب معیشت کارکنان خود را لحاظ میکند و این معیشت تنها حقوق نیست بلکه شامل خودرو، رفاهیات و مسکن میشود. اگر سازمان به مسئله معیشت کارکنان خود توجه نداشته باشد، مسایلی مانند رشوه و اختلاس به وجود میآید.
مهمترین مشکلات کارمندان چیست؟
اولین و بزرگترین مشکل کارمندان بحث حقوق بوده و دومین مشکل، متناقض بودن قوانین است. در کشور ما قوانینی وجود دارد که همسو با هم نیستند و این مسئله کارمند را سردرگم میکند. در بحث فرهنگی، نگاه و باورها به دنیا و زندگی مطرح میشود؛ اینکه فرد با چه آرمان و آرزویی به سازمان آمده است. گاهی کارمندان احساس میکنند از زندگی عقب هستند و این نگرش باعث میشود که برخی از آنها از راههای غیرقانونی شتاب بگیرند.
عدم انتصاب رئیس شایسته از دیگر مشکلات کارمندان است. ممکن است در سازمانی فردی با کمترین تخصص و تجربه از طریق پارتیبازی برصندلی ریاست بنشیند. چنین فردی تا بخواهد مسائل را یاد بگیرد، زحمت زیادی برای زیردستان خود ایجاد میکند و چه بسا زمینه سوءاستفاده از او و فسادهای سیستمی فراهم شود. چنین رئیسی ممکن است برای اثبات خود به کارهایی چون دروغ، بزرگنمایی و کارهای غیرقانونی رو بیاورد. عدم توازن حقوقی در سازمانها از دیگر مشکلات کارمندان است. باید عدالت رعایت شود. کارمندی در یک سازمان حقوقی زیر دو میلیون دارد و کارمند دیگری در سازمان دیگر حدود 70 میلیون تومان حقوق میگیرد! به لحاظ ساعت کاری نیز برخی ادارات با هم متفاوت هستند. ساعت مفید کار بین 4 تا 5 ساعت است. اگر افراد در این زمان به خوبی کار کنند، دیگر قادر نیستند بعد از آن کار دیگری انجام دهند. در برخی از سازمانها به خصوص آموزش و پرورش چند شغله بودن را میبینیم که این مسئله به ضرر سازمان و ارباب رجوعان آن تمام میشود.
چرا در برخی از افراد نگرش منفی نسبت به عملکرد کارمندان وجود دارد؟
این موضوع به نظام سیاسی و اقتصادی کشور برمیگردد. انقلاب صنعتی باعث شد برای تولید محصول به مواد اولیه نیاز داشته باشیم. در جهان سوم نفت وجود دارد و حقوق کارمندان سازمانها و ادارات از پول نفت تأمین میشد و چنین فکری شکل گرفت که این افراد به راحتی و بدون زحمت حقوق میگیرند.
کارمندان قشر متوسطی هستند که بین کارگر و سرمایهدار قرار دارند. سرمایهدار که با پولش کار میکند و کارگر با دست خود. همین مسئله باعث ایجاد دید نادرستی نسبت به کارمندان شد که آنها بدون زحمت کسب درآمد میکنند. موضوع دیگر این است که در کل میتوان گفت ما مردم ایران پر تلاش نیستیم و چون کشور نفتخیزی داریم؛ این مسئله در مواردی باعث کمکاری ما شده است. کشورمان به سمت لیبرالی به معنای دولت کوچک نرفت و سازمانها به بخش خصوصی واگذار نشد که دولت فقط نظارهگر باشد؛ برای همین ایرانیها خود را همیشه طلبکار حاکمیت میدانند. در بسیاری از کشورها مردم به سختی کار میکنند که نمونه آن را در ژاپن میبینیم.
برای ایجاد محیطی اخلاقی به دور از تهمت، دروغ و زیرآبزنی در ادارات چه اقداماتی باید صورت گیرد؟
نخستین مسئله بحث آموزش است. وقتی تخصص و توان کارمندان بالا رود آنها به کار اهمیت بیشتری میدهند و مسائل حاشیهای کمتر میشود. علاوه بر آموزشهای تخصصی در مورد کار،آموزش رفتار اداری باید برای کارکنان لحاظ شود. افراد باید سلسلهمراتب اداری را طی کنند و اگر مشکل و خواستهای داشتند با رئیس بالادست خود مطرح کنند، نه با مدیران سایر بخشها. افراد باید خود را ملزم به اجرای قوانین کشوری و سازمانی و رعایت موارد اخلاقی بدانند. در این صورت در محیطی سالم و شاد در کنار هم کار خواهند کرد. در بسیاری از خانوادهها غیبت و دروغ، مسئله نادرستی نیست و افراد طبق آموزش و تربیتی که از خانواده دیدند، این رفتارها را دارند و سازمان را دچار مشکل میکنند.
حرف آخر؟
ایرانیها کار میکنند که به سعادت و خوشبختی برسند در صورتی که معتقدم کار کردن خودش سعادت است. آیا میشود با کار نکردن به خوشبختی رسید؟ مشکل از اینجا شروع میشود و فرد ممکن است به کارهایی از قبیل سوءاستفاده، سرقت و اختلاس دست بزند که بدون زحمت به پول زیادی برسد. انسانی که کار کردن را سعادت ببیند، در کار خود غرق میشود و آن لحظات قشنگترین لحظات برایش خواهد بود؛ حال چه کارمند باشد، چه کارگر و چه سرمایهدار. تفکر «کارکردن سعادت است»، باید جایگزین «کار میکنیم که به سعادت برسیم» بشود.