
نقد سینمایی «هجوم» به بهانه عرضه نسخه قاچاق
تعداد بازدید : 3
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
هجوم دومین ساخته شهرام مکری یک اثر جانکاه در حوزه سینما – اندیشه است. این فیلم که به شدت وابسته به سائقهای روانی – فرهنگی بر اساس یک پیشگویی هنرمندانه از سوی مؤلف است سعی در عبور از مرز محدودیت و انسانیت دارد. مکری که با ساخت «ماهی و گربه» مورد تمجید بسیاری قرار گرفت در «هجوم» نیز تکنیک سکانس پلان یا برداشت بلند را ادامه داده تا ثابت کند کارگردانی اتفاقی نیست.
تداعی
داستان فیلم سعی در فریاد مدرنیته و سودای شکار لحظات روانی و ارتباطی دارد. علی که به جرم قتل دوست خود از چندین زاویه چگونگی صحنه جرم را بازسازی میکند همچنان سردرگم میان این موضوع مانده است که او خود سامان بود یا خواهرش؟ تکنیک سکانس پلان در این اثر به درستی انتخاب شده است، اما همه چالشهای سینمایی را به درستی به تصویر نمیکشد. کاربرد تکنیک سکانس پلان برای نمایش واقعیت ذهنی مؤلف است و نه واقعیت جهانی. این تکنیک که مانند خوابی آشفته داستانی جنایی – معمایی را روایت میکند قابلیت ایجاد فضایی وهمآلود و شبهبرانگیز بالایی دارد. مکری هم همین را میخواهد به باور من مکری میخواهد از دل یک توهم و توطئه خارجی زیربنایی را نقد کند که ارزشهای فرهنگی بسیاری را در خود جای داده است. لحظهای که علی برای به دست آوردن چاقوها به قسمت مربوطه مراجعه میکند و با متصدی آن به گفتوگو میپردازد جذابترین لحظه سینمایی این اثر است. این جذابیت خاطرات ژانری بیشتری را برای مخاطب تداعی میکند و ممکن است موضوع از اساس خود خارج شود. این سکانس پلان است که اجازه خروج داستان از ذهن بیننده و بازیگر را نمیدهد.
زمان درونی اتفاقات بیرونی
فیلمنامه «هجوم» مرموزانه و زیرکانه نگارش شده است. این که تا آخرین لحظه گرایش جنسی علی و علیها مشخص نمیشود یک بازی سیاسی – فرهنگی است. مکری ابداً فیلمنامهای که دارای زیربنای ایرانی و تداعیکننده یک فرهنگ باشد را به رشته تحریر در نیاورده است. او سعی دارد با استفاده از تکنیک اسلشر (جرم با سلاح سرد) در داستانهایش تمدن را به چالش بکشد. ریشه نیروهای انتظامی حاضر در صحنه جرم خارج از محدوده تعریفپذیری فیلمنامه است و مکری با عدم توجه به این موضوع سعی در فرار از واقعیتهای اجتماعی خود دارد. هیچ کدام از دوستان علی که به تعبیر سینمایی نیم دیگر او هستند شخصیت اجتماعی پیدا نمیکنند. با توجه به این که مؤلف در ابتدای فیلم این نکته را یادآور میشود که در آیندهای دور به سر میبریم و با شیوع یک بیماری مواجه خواهیم شد، اما این نکته سینمایی را فراموش کرده که بیننده زمان درونی فیلم را به هیچ عنوان احساس نمیکند و تنها زمان بیرونی و انتظار در سالنهای سینماست که او را به یک مخاطب سینمایی تبدیل خواهد کرد. بیننده، زمان داستان در گذشته و آینده را لمس نخواهد کرد و ممکن است برای توجیه المانهای درونی از آن برداشت کند، اما هرگز این موضوع را باور نخواهد کرد که مثلاً در صد سال آینده ایران چنین خواهد شد و کسی با چمدانی میآید که خون انسانها را در بطری میکند و آنها را مانند جنین در رحم مادر درون چمدان قرار خواهد داد و با خود به آن سوی فنسها میبرد. در واقع این فرار از واقعیتهای فرهنگی – اجتماعی است که داستان فیلم را دچار اندیشهای بر ضد تمدن میکند. مهاجرت شاید تم اصلی داستان باشد، اما گرایش به همجنس بیشترین نقطه کانون نگاه و اندیشه را به خود اختصاص خواهد داد. پس من این طور فکر میکنم که هنرمندی که بخواهد جلوتر از زمان خود گام بردارد نباید به موضوعاتی تکیه کند که دغدغه امروزی و فعلی بشر هستند. ممکن است مهاجرت، همجنسگرایی، بیتوجهی به مسائل بهداشتی، دروغگویی و... مسائل امروزی جامعه ما باشند، اما در آینده تصور آن به دور از ذهن خواهد بود. مکری به لحاظ مدیریت صحنه، فیلمبرداری و اخذ بازی از بازیگر در لحظه بسیار کارگردان ماهری است، اما از آنجایی که او به داستان خود از نظر تکنیکال هجوم میآورد توانایی پرداخت تمرکز همهجانبه به اثر خود را از دست میدهد. در واقع دنیایی که مکری در «هجوم» میسازد دنیای غیرقابل باور است، اما آنچه آن را باورمند کرده تکنیک سکانس پلان است که خاصیت خوابآلودگی به اثر میدهد.
یک مؤلف
شهرام مکری، سعید روستایی، محمدحسین مهدویان، نرگس آبیار و اخیراً محمد کارت محصولات تازه سینمای ایران هستند. سینمایی که به جای تولید اثر سینمایی، کارگردان سینمایی میسازد. کارگردانانی که هر کدام با ایدئولوژی خاصی پشت دوربین میروند و جامعه و احزاب درونی آن را به نقد میکشند. تا مادامی که سینمای ایران به جای طرح مسئله که کارکرد اصلی هنر است، ایجاد مسئله را در دستور کار قرار دهد وضعیت همین آشفته بازاری است که
مشاهده میشود.