مرگ اینجاست... در یک قدمی است
تعداد بازدید : 17
کرونا کویید 19 به روایت کوری
نویسنده : مریم رحمانیان
وقتی کرونا به کوچههای شهرت میرسد تازه میفهمی همه چیز فراتر از توطئه چین یا آمریکا یا هر سیاسی بازی دیگری است. وقتی میبینی آدمهایی با لباسهایی شبیه فضانوردها بدون اینکه تلقینش بگویند پدر دوست عزیزت را در قبری دو و نیم متری دفن میکنند. وقتی میت غسل داده نمیشود به آداب مسلمانی بخاطر مرگی که حتی یک درصد هم به ذهن هیچ کس نمیرسد. وقتی خانواده نمیتوانند با پدر عزیز درگذشتهشان وداع کنند همه اینها میکشاندت به رمان کوری اثر ژوه ساراماگو. رمان کوری در بیمارستان اختصاصی ووهان چین، محل تولد کویید 19 لعنتی، توی ذهنت دوباره ورق میخورد. آدمها ناگهان کور میشوند انگار کوری تیر اجل است یکهویی و ناغافل عین بختک می افتد روی آدمها و با آمبولانس راهی قرنطینهشان میکند. اولش همه یکی یکی پا به قرنطینه میگذارند ولی چیزی نمیگذرد که آدمها گروه گروه به آنجا اضافه میشوند. از دکتر و پرستار و مردم عادی و نگهبانان مرکز قرنطینه گرفته تا مسئولان شهر و همه آنهایی که پشت دیوار قرنطینه بودند کم کم سر و کارشان به داخل محوطه قرنطینه میافتاد. شهر به هرج و مرج کوری کشانده میشود. مرض تمام شهر را میگیرد و به کسی رحم نمیکند. انگار ساراماگو این روزهای سیاه جهان را پیشتر دیده بود که دست به قلم برد و کوری را آفرید.
با شیوع کرونا اول بیمارستانها قرنطینه شدند و بعد شهرها و حالا هر خانه یک قرنطینه است. صدای مهناز توی گوشم میپیچد که خسته از شیفتهای پشت سر هم و 24 ساعته و حتی بیشتر پرستاری میگوید تجهیزات هست ولی کم است. بچهها مستهلک شدهاند. نگران خودمان هستیم، نگران مریضها و نگران خانوادههایمان. نگران تجهیزات. آمار مبتلاها بیشتر شود اوضاعمان درب و داغان میشود. خط مقدم جبهه جنگ با کرونا تبدیل شده به خط مقدم سربازان بی سنگر. چشمهایم را میبندم و برای چند ثانیه پرستار میشوم: در بیمارستان باید انجام وظیفه کنند با کمترین امکانات، در لباسهایی آزاردهنده در فضایی پر از کرونا. به خانه که میرسند از در آغوش گرفتن فرزند و همسر خود وحشت دارند. انگار سلاح بیولوژیکی کشتار جمعیاند. از مادر و پدر و افراد خانواده فراری و خانوادهها از آنها فراریتر. چه سخت است بعد از 24 ساعت بیایی خانه خودت و نتوانی پسرک 6-7 سالهات را بغل کنی. با حس گناه از شغلی که داری روز را به شب برسانی تا شیفت بعدی کاری. اگر به شغلت پایبند نمانی وجدانت درد میکشد. قسم خوردهای که در این روزها محتاجان را تنها نمیگذاری. توی خانه هم وجدانت درد میکشد از انجام ندادن مسئولیتهای پدری و مادریات، از استرسی که به خانه میآوری و میبری. رئیس مرکز اورژانس فلان یا رئیس بیمارستان بیسار، برایت کف میزنند که تو سرباز سفید پوشی، سیمرغی یا فرشتهای و داد سخن در مدحت میدهند. اینها خونت را به جوش میآورد. سیمرغ بدون ماسک و تجهیزات کافی آخر این چه جور رئیسی است که ما داریم. بالاییها چه غلطی میکنند؟ چشمهایشان را بستهاند با اینکه میدانند ما اینجا داریم جان میکنیم. سیمرغ نمیداند ماسک را برای خودش نگه دارد یا به بیمارش بدهد؟ هر ثانیه توی بیمارستان دارد از خودش میپرسد من مهمترم یا بیمار کرونایی روی تخت 18؟ مثل قضییه مرغ بوده اول یا تخم مرغ؛ این هم جوابی ندارد. سیمرغ هر ثانیه دارد با خودش و با کرونا قتال میکند. و مسئولین هی تشویق میکنند، هی تشکر میکنند ولی ...
رمان کوری شده رمان کرونایی. همه دارند مبتلا میشوند. کسی نمیداند چطور درمان میشود. آدمها میمیرند. پدرها، مادرها بچهها، بیماران خاص، پزشکها و پرستارهای جان بر کف را هم باید به این لیست اضافه کرد. من هم نوشتم جان بر کف!؟ آنها هم مثل من و تو آدم هستند. پدری دارند و مادری، پدر هستند یا مادر طفلی، نوزادی، کودکی. ترس های من و تو را دارند، با این تفاوت که در کانون خطرند. هر روز میروند توی دهان شیر به امید اینکه نجات دهند و خودشان نیز جان به در برند. و من تازه فهمیدهام ما با داشتن بالاترین شاخصهای آماری از نظر داشتن تعداد مدرسه، سواد آموزان، دانشگاه و دانشجو، شبکههای اجتماعی و مطالبه گری های مجازی، همه از بیخ و بن در الفبای بهداشت زیر صفریم. خودم را دختری در کشوری در سطح لیبی یا سودان میبینم، اصول بهداشتی که هر بچه 6-7 سالهٔ دنیای مدرن از بَر است ما هنوز اندر خم یک کوچهایم. هنوز درک نمیکنیم که باید در خانه قرنطینه شد تا کرونا برود. باید قبل از خوردن غذا یا دست زدن به چشمها باید دستهایمان را بشوییم. کف خیابان تف نکنیم. دستکش و ماسک و دستمال مصرف شده را کنار سطل زبالهها به امان خدا و دست باد رها نکنیم. جلوی دهانمان را نمیگیریم و سرفه و عطسه میکنیم. در برابر چشمهای منتقد هم عرض اندام میکنیم کهای بابا کرونا هم سیاسی است میخواهند توی خانه بمانیم؛ یا کار چین است میخواسته تجارتش را رونق دهد واکسنش را هم ساختهاند همین روزها میفروشند خدا تومن؛ یا نه بابا کار این ترامپ گور به گور شده است، میخواهد اقتصاد چین را بزند از بیخ و بن بپکاند! به سفر میرویم تا از تعطیلات لذت ببریم. کرونا که پر ندارد! من و تو داریم در همه جا پراکندهاش میکنیم. من و تو قاتلیم! قاتل همه آنهایی که دارند میمیرند. من و تو جوان عزیز همشهری و هموطنم که نقص ایمنی نداریم و سالم هستیم و سنمان به مردن از کرونا قد نمیدهد. من و تو ناقل و انتشار دهندهٔ ویروس کرونا هستیم و دستمان را میگذاریم بیخ گلوی پیرزنی، پیرمردی، زن بارداری، بچهای، پرستاری، دکتری، کادر درمانی و یا روی گلوی بیمار سرطانی. یک روز هم جوان دیگری به رعنایی من و تو دست میگذارد بیخ گلوی پدری، مادری، مادربزرگی، عزیز کردهای یا حتی خود من و تو و آگهی فوت به علت کرونا را میگذارد روی دستمان.
شاید بهترین آدم این روزها، وزیر ارتباطات باشد که 100 گیگابایت اینترنت برای ADSL های خانگی فراهم کرده که بشینیم توی خانه و سرباز گمنام کرونا نباشیم. بگذاریم این زنجیرهٔ شوم پاره شود. دومینوی کرونا شده است. یکی میگیرد و آوار میشود روی بقیه. روند سرعت کرونا در دنیا کمتر شده به پاس قرنطینه، به پاس همکاری دولتها و ملتها و رعایت شهروندان. در حالی که هموطن نازنین من هنوز استخاره میکند رعایت کنم یا نکنم. هموطن عزیز مطالبه گر در فضای خیابان و در فضای مجازی، لطفاً جز مطالبه گری بیا مسئولیت پذیر هم باش. دیگر به چه زبانی وزارت بهداشت بگوید که بفهمی باباجان رعایت کن، خانه بمان و مراقب خودت باش! سهم خودت را انجام بده بعد مطالبه کن که ماسک من کو! واجبتر از من و تو بیمارستانهای کشور است که آلودهترین مناطق ایران به کویید 19 اند. تو واجبتری یا هزاران بیمارستان و کلنیک که خط اول حمله کرونا و دفاع کادر درمانی کشور است؟ در دفاع از مسئولین قلم نمیزنم. سراغ آنها هم خواهم رفت، همانطور که کرونا سراغ آنها رفته.
یادداشت حمیدرضا جلائی پور، چهره سیاسی اصلاح طلب و استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در کانال تلگرامیاش خیلی خوب به حساب این آقایان رسیده است. جلائی پور جدی نگرفتن خانه نشینی توسط شهروندان را اینطور عنوان کرده بود (نقل غیر مستقیم و به بیان نویسنده متن حاضر و با وفاداری به متن آقای جلائی پور) که چرا مسئولین ما بر خلاف همه اعضای کابینههای کشورهای کره جنوبی و چین بدون ماسک در جلسات مدیریت بحران حاضر میشوند؟ این یعنی خودشان هم قضییه را جدی نگرفتهاند. شیخ ما بر خلاف رئیس دولتهای مثلاً چین، کره جنوبی و ژاپن که از «شرایط اضطراری» سخن میگویند، صحبت از «عادی شدن روال امور» میکند در حالی که مرگ بر اثر کرونا به همه شهرها و روستاها و پشت درب خانههای مردم رسیده است. دیگر کرونا خبری توی اخبار تلویزیونی نیست و صدای شیون از خانه همسایه دیوار به دیوار من و تو به گوش میرسد. مسئول عزیز چطور میخواهی مردم بفهمند چه طاعونی گریبانگیرشان شده و عید امسال هم ایران به عزاست. سالی که به سیل شروع شد و خانههایمان را برد، آخرش ختم به کرونا شده است که سفره جان زندگی عزیزانمان را شب عیدی بر خواهد چید. موارد پرشمار ابتلا در میان خود مسئولان و مدیران، از نشانههای این به حد کافی جدی نگرفتن ابعاد بحران است. ما که بدخواه کسی نیستم ولی مگر کرونا گریبان بعضیها را بگیرد تا کمر همت ببندند، تدبیری بیندیشند و کاری کنند کارستان! رئیس جان قوه قضاییه، بیا و حکم کن محتکران ماسک و مواد ضدعفونی کننده و غیره و ذالک به دلیل خیانت به کشور هر کسی که هستند به مدت یک ماه بفرستشان به بیمارستانها برای پرستاری از مبتلایان کرونا، آن هم بدون ماسک و تجهیزات تا بفهمند چه غلطی کردهاند با مردم مملکت خودشان. آن وقت نیازی به صرف وقت برای پیدا کردن محتکران و پرونده و حکم و دادگاه و جزا نیست. خودشان همه را میریزند توی بازار. تا دیگر کسی از این غلطهای اضافی نکند. در شرایط جنگی زره سربازان مملکت را نبرد بلاد کفر برای تجارت.
به جز باز بودن راه و دراز بودن جاده پروازی ایران و چین و یک سری چیزهای دیگر، ولی انصاف نیست از زحمات و تلاشها حرفی نزد. انصاف نیست نگوییم از نصب بنرهای شهرداریها برای آگاه سازی مردم برای شیوههای جلوگیری از شیوع کرونا یا برنامههای تلویزیونی و اخبار صدا و سیما که درباره علائم و هشدارها و راههای مقابله با کرونا مرتب دارند برنامه و خبر تولید میکنند و بلندگوی بیمارستانها و مراکز اوژانس هستند.
یادمان نرود زحمت کسانی را که وایتکس زدن کف اتوبوسها و کندن پردههای اتوبوس به عنوان عامل انتشار ویروس و وایتکس زدن شیشههای اتوبوس را در صدر کار روزانه قرار دادهاند. ممنون باشیم بابت وایتکس کاری عابر بانکها و فضاهای عمومی، از برگزار نشدن اجتماعات فرهنگی، هنری، علمی و تجاری و حتی لغو اقامه نماز جمعه. دیر جنبیدیم ولی دارد دولت سهم خودش را با همه کم و کاستیها ادا میکند. بیا من و تو هم سهم خودمان را انجام دهیم. شمشیر مطالبه گری های به حقت را بگذار زمین و سهم مسئولیتهای خودت را دو دستی بگیر و انجام بده. به خاطر خانوادهات، به خاطر سیمرغهای سفید بیمارستانها، برای کشورت بیا و قدمی بردار. سخت نیست. دستهایت را مکرر بشور، توی خانه بمان، قبل از خوردن غذا دستهایت را بشور و موقع سرفه و عطسه جلوی دهانت را بگیر. به همین سادگی نقش من و تو ایفا میشود. به امید روزی که بخوابیم و فردا صبح تیتر یک خبرها بشود: کرونا کویید 19 از ایران و جهان رخت بربست!