برای ماساکی کوبایاشی و سینمایش که الهام بخش جریانهای تازه سینمای ژاپن است
تعداد بازدید : 0
هیچکاک سینمای ژاپن
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
ماساکی کوبایاشی خالق سه گانه «وضعیت بشری» یک از تاثیرگذارتین هنرمندان این عرصه به لحاظ فرم در سینمای ژاپن است. اگر چه نام پر آوازه کوروساوا همواره پرچمدار سینمای شرق بوده است و یا اوزو را یکی از شاعران سینمای ژاپن میدانند اما اگر این روزها فیلم سازی مانند «هیروکازو کورئیدا» در سینمای ژاپن ظهور کرده است را تنها به دلیل وجود کوبایاشی و تعلیق سینمایی هیچکاک گونهاش می دانم.
وضعیت بشری
سه گانه «وضعیت بشری» که روایت گر شخصیتی است آزاده در میان جاه طلبی های دیگران هوشمندانه از تنگنای اجتماعی در زمان جنگ میان کشورها برای منفعت طلبی انسانهای خودخواه میگوید. این اثر در سه مرحله انسان را به بلوغ فکری میرساند. اول انتخاب، دوم راه رسیدن و سوم مرگ. در هر سه این مراحل معنایی به عنوان زندگی گنجانده شده. در شرایط سخت و آزاردهنده یک پادگان نظامی آن هم برای شخصیتی که عمیقاً دارای احساس فعال و قدرتمندی است. چرایی همکاری دیگر سربازان برای دیدار او با معشوق در انباری تا لحظه غم انگیز از دست دادن یک دوست حقیقی در قسمت پایانی انسان همزمان با فیلم ساز و قصه قسمت مهمی از زندگی را تجربه میکند. اساس داستان نیز بر همین اصول پایه ریزی شده است که مخاطب باید چیزی از داستان تجربه کند که در جغرافیای زیستهاش در دسترس نباشد. به همین دلیل میزان همذات پنداری تماشاگر با شخصیت داستان، میزان سن و اتفاقات پیش روی او افزایش یافته و مؤلف این امکان را پیدا میکند که میان جنگ، انتقام و حسادت ابژهای به نام عشق را به عنوان مضمون وارد فیلم کند. «ماساکی کوبایاشی» را به این منظور هیچکاک سینمای ژاپن می دانم که در ایجاد تعلیق از طریق ترس مهارت بالایی دارد. نمونه کنترل شده آن در وضعیت بشری دیده میشود که ترس قبل از اینکه به بیننده منتقل شود در چهره متعجب و وحشت زده شخصیت دیده میشود و به همین دلیل آنچه بیننده را هیجان زده میکند انگیزه دنبال کردن داستان است و ترس نیروی محرک شخصیت برای غلبه بر آن شناخته میشود.
بی گوش
اثر اپیزودیک «کوایدان» که به چهار روش ترس را به وجود مخاطب میاندازد به لحاظ روانشناختی یکی از آثار مهمی است که باید در مورد آن کشف و شهود شود. از اپیزود آخر این اثر که داستان نیمه تمام نویسندهای را روایت میکند که به ناشر خود قول داده تا یک زمان معین داستان را به دست او برساند. «در یک فنجان چای» نام اپیزود آخر از «کوایدان» است که همه چیز از بازتاب تصویر روح مردی ناشناس در فجانی شروع میشود که روزی نگهبان برای نوشیدن آب از آن استفاده میکند، او هر بار آب را دور میریزد تا این تصویر از درون فنجان محو شود تا این که آب را سر میکشد و روح مراحم او میشود. اگر در سه گانه «وضعیت بشری» ترس بر شخصیت و میمیک او نازل میشد در «کوایدان» ترس دقیقاً هیجان مخاطب را نشانه رفته است عنصری که «آلفرد هیچکاک» در اکثر آثار خود از جمله «پرندگان» و «روانی» بهره گرفته است. درواقع دوربین در آثار کوبایاشی یک عضو مشترک میان مؤلف و مخاطب است اما این ویزگی را با قابلیت شناسایی بالاتر در اپیزود سوم که «بی گوش» نام دارد میتوان دید. در این اپیزود دوربین به جای چشمان نابینای شخصیت اصلی داستان که بعدها گوش خود را نیز از دست میدهد کار میکند. مخاطب آنچه میبیند را شخصیت میشنود و این ارواح به جای مانده از یک جنگ دریایی تمام عیار از «بی گوش» که نقال و نوازنده خوبی است میخواهند تا موسیقی محبوبشان را بخواند. مخاطب میان قطعیت و احتمالات دست و پا می زند، او سعی دارد از طرفی با وضعیت ناراحت کننده شخصیت اصلی داستان همذات پنداری کند و از طرفی از چنین وضعیت عجیبی لذت میبرد. در داستان اشتباه پدر روحانی در نوشتن جملات کتاب مقدس بر تمام اعضای حیاتی بدن شخصیت باعث از دست دادن گوشهای او میشود اما در مضمون آن تاوان رهایی از روح خبیث است که باید شخصیت میپرداخته تا چهره محبوبی به دست آورد.
زن برفی
در اپیزود دوم «کوایدان» داستان «زن برفی» روایت میشود. قصه در یک شب همراه با کولاک و یخبندان آغاز میشود که شخصیت با چشمان خود میبیند روح یک بر پیکر در خواب فرورفته دوست او میدمد و او یخ میبندد. زن با بیان اینکه اگر او این موضوع را برای کسی بازگو کند او را به عذاب سختی دجار خواهد کرد او را ترک میکند سالها میگذرد تا اینکه ... . قصه زن برفی از جمله قصههایی است که قابلیت انیمیشن شدن بالایی دارند. چرا که ترس و تعلیق به وجود آمده در آنها در کمال آنکه برای مخاطب قابل حدس و عیان است مخاطب را به یاد «نارنیا» و «جادوگر سفید برفی» میاندازد. در بک گراند دوربین کوبایاشی نیز تصاویر منحصر به فردی را مشاهده میکنیم مانند چشمهایی که همواره شخصیت را به سویی هدایت میکنند و زیر نظر دارند، رنگهایی شاد و بعضاً تند که نوید زندگی و امید میدهند و در عین حال قرمزی آنها ترس را به جان بیننده میاندازد. به عقیده من فرم یک اثر سینمایی تنها در میزان سن به وجود میآید و میز تدوین و گریم در رتبههای بعدی میتوانند خواستکاه هرمنوتیک مابانه مؤلف را تعریف کنند. این فرم را در اپیزود «زن برفی» به خوبی میتوانیم مشاهده کنیم دوربین نه تنها برای نمایش همه قسمتهای میزان سن فعالیت میکند بله در پی آن است تا قسمتهایی که در میزان سن دیده نمیشوند را مخاطب در ذهن تداعی کند و این گونه به کار گیری دوربین تنها در آثار کوبایاشی دیده میشود.
سیاه، بی سو
«سیاه، بی سو» اولین اپیزود از چهارگانه «کوایدان» یک شاهکار عاشقانه تمام عیار است. این اپیزود که با مهارت خاصی برای آغاز این اثر سینمایی در نظر گرفته شده است تا لحظات پایانی خود مشخص نمیکند این حجم از تعلیق و ترس به وجود آمده در میزان سن و به کارگیری صداها به عنوان یک پیام به چه دلیل است و مدام بیننده همراه با دوربین تمامی زوایای خانهای را که معشوق از دست رفته شخصیت در آن به نخ ریسی میپرداخته دنبال میکند و چیزی کشف نمیکند تا اینکه شخصیت پس از پشت پا زدن به عشق سابق خود به دلیل تنگنای اقتصادی دوباره پیش او بازمی گردد و او را ... . به جرات میتوانم بگویم این اپیزود مرجع بسیاری از فیلمهای ژانر وحشت ژاپن است چرا که سبک خانههای ژاپنی با شیروانیهای بلند و درون تاریک محصول نمایش هنزمندانه «ماساکی کوبایاشی» است.
خودکشی
«هاراکیری» یا خودکشی از دیگر آثار این هیچکاک سینمای ژاپن است که در آن میزان سن بدون کوچکترین برداشت اضافهای حرف اول را می زند. به گفته هیچکاک فیلمی قابل تحمل است که اگر صدا را از آن بگیریم تصویر گویای داستان و هیجان به وجود آمده در آن باشد. «هاراکیری» به واقع شاهکاری است که دوربین و میزان سن هدفمند شخصیت از هم پاشیدهای را نشان میدهند که برای رهایی از عذاب وجدان تصمیم به نابودی وجود خود میگیرد. اگر این روزها به دنبال آثاری ارزشمند برای تماشا و تحلیل میگردید حتی اگر برخی از فیلمهای کوبایاشی را دیدهاید توصیه میکنم برای بار چندم هم که شده آنها را مرور کنید؛ چرا که این فیلم ساز در کمال آرامش و خونسردی داستانی را برای شما روایت میکند که علاوه بر ایجاد انگیزه برای کشف و شهود بیشتر از تماشای آن احساس آرامش میکنید.