داشتن آرامش با تمام وجود سرچشمه دانایی است. چنین حسی را «علمحضوری» یا «حسششم» مینامند. گوش دادن به ندای درون، نوعی یادگیری آرام است که آرامشبخش نیز است. این شیوه یادگیری با شناخت ندای درون آغاز میشود و حس مرموزی به شما میگوید که چه کاری را انجام دهید و چه کاری را انجام ندهید. در این روش شگفتانگیز، صدای آرامی در سکوت با شما نجوا میکند و تمرکزتان روی شنیدهها برای شروع اهمیت زیادی دارد. شاید بخواهید آن را «وجدان» بنامید. به هر حال زمانی که کار ناشایستی انجام میدهید، به شما میگوید که چه وقت عذرخواهی کنید، چگونه جبران کنید و هر چیزی را در جای خود قرار دهید. همه این حس را میشناسیم و با ندای وجدان آشنا هستیم. زمانی که ندای وجدان خود را میشنوید و آن را حس میکنید، متوجه تأثیر آن در زندگیتان میشوید. قبل از انجام هر کاری، به ندای وجدان خود گوش فرا دهید. سعی کنید تمام کارهای خود را با مشورت با او انجام دهید؛ درست قبل از اینکه بخواهید واکنش خود را نسبت به عمل انجام شده ببینید.
وقتی به این کار عادت کردید، آن را آسانتر مییابید. اگر میخواهید مشاوری داشته باشید، چه کسی بهتر از خود شما که از زوایای پنهان با خبر است. شما نقاط ضعف و قوت خود را به خوبی میشناسید و هیچ کسی جز خود شما نمیتواند به درونتان راه یابد و بفهمد که دقیقاً در آن چه میگذرد.
گوش کردن به ندای درون برای بعضیها بیشتر شبیه به یک احساس است تا یک صدا؛ همان حس ششم معروف حتی اگر شبیه صدا باشد صدایی است که به حرف نمیآید؛ بر خلاف ذهن وراج ما که یک ریز حرف میزند و اگر مراقب نباشید، صدای وجدان خود را در میان امواج کلمات ذهن از دست میدهید. قرار نیست چیزی را پیشبینی کنید؛ قرار است تصمیمهای بزرگ زندگیتان را بگیرید و قرار است دلایل رفتارهایتان را بدانید که اگر کسی از شما سؤال کرد، از قبل آن را اماده کرده باشید.