دانشآموزان ما سرشار از استعدادهای نابی هستند که زیر بار نمره و صفر و یکها از بین میرود. این حرف امروز و دیروز نیست. ادعایی اغراقآمیز از روی حس ناسیونالیستی هم نمیتواند باشد. مشکلی است که در آموزش کشور ما به عینه مشخص است. متاسفانه نظام آموزشی ما آن طور که باید و شاید نتوانسته از پس بازپروری استعدادها برآید. این موضوع در اکثر مباحث آموزشی همواره مطرح بوده است، اینکه کودکان و نوجوانان ما در زمینههای آموزشی نمیتوانند مهارت لازم را دریافت کنند و باعث میشود در رابطه با انتخاب رشته در دالان سرنوشتی نانوشته گم شوند. اکنون میتوان بهترین مثال را موضوع هدایت تحصیلی عنوان کرد، مسئلهای که اکنون بسیاری از خانوادهها با آن درگیر بوده و نوجوانان هم به نوبه خود در بند آن اسیر هستند. موضوعی که به گفته کارشناسان اگر به شکل درستی هدایت نشود سرنوشت و استعدادهای دانشآموزان را از بین خواهد برد.گرچه قرار بود فرآیند هدایت تحصیلی یک پروسه سه ساله باشد و بر اساس نظر مشاور و دبیران و آزمونهای رغبت سنج و استعداد تحصیلی در پایه نهم و عملکرد تحصیلی دانشآموزان تشکیل شود، اما در واقع چنین اتفاقی نیفتاد و اکنون با روندی مواجه هستیم که به دور از استانداردهای لازم است.
محمد داوری کارشناس مسائل آموزش و پرورش در گفتوگو با خبرنگار مهر، در پاسخ به این پرسش که مدل جدید هدایت تحصیلی به نظرتان چه میزان استاندارد است، گفت: اصل هدایت تحصیلی و فرآیندی که برای آن تعیین شده است و همچنین اهدافی که تعیین شده تا هدایت بچهها بر اساس استعداد و رغبتشان و اتکا به عملکرد تحصیلی پایههای هفتم، هشتم و نهم آنها و همچنین نظر والدین، دبیران، مشاوران و خود دانشآموزان تعیین شود، بسیار مترقی است، اما موضوع این است که والدین و دانشآموزان در متوسطه اول برای این هدایت تحصیلی توجیه نمیشوند. اگر هدایت تحصیلی از پایه هفتم فرآیند خود را آغاز نکند به شکست میرسد. از ابتدا هم قرار بود فرآیند هدایت تحصیلی یک پروسه سه ساله باشد و بر اساس نظر مشاور و دبیران و آزمونهای رغبت سنج و استعداد تحصیلی در پایه نهم و عملکرد تحصیلی دانشآموزان تشکیل شود.
هدایت تحصیلی عملا به یک اجبار ناعادلانه شبیه است
وی با تاکید بر اینکه در مدل اصلی هدایت تحصیلی عملکرد تحصیلی یک سوم امتیاز ورود به هر رشته را تشکیل میدهد، بیان کرد: ممکن است در این فرآیند کسی معدل ۱۸ هم گرفته باشد و دوست داشته باشد رشته تجربی بخواند، اما میانگین نمراتش در دروس مورد نظر این رشته کم باشد. خیلی از والدین تعجب میکنند که با این معدل چرا فرزندشان نمیتواند این رشته را بخواند.وجود این قوانین باعث شده که بچههای درسخوان هم نتوانند به آنچه که میخواهند برسند، چرا که نظام درستی برای تشخیص وجود ندارد و همواره این موانع باعث میشود که خانوادهها سردرگم و نگران آینده فرزندانشان باشند.به این معنا که هدایت تحصیلی عملا به یک اجبار ناعادلانه شبیه است، چرا که اگر دانشآموزی شب یکی از امتحانات پایه نهم به هر دلیل نتواند درس بخواند، کل فرآیند هدایت تحصیلی وی را تحت تاثیر قرار میدهد و این هم ایراد دیگری بر هدایت تحصیلی است.
همه اینها در حالی است که بررسیهای سطحی نشان میدهد بخش عظیمی از پتانسیل استعدادهای دانشآموزان هرز میرود و هدایت تحصیلی با آنچه که در سطح استانداردها تعریف شده است، فاصله فراوانی دارد و بیشک اگر در پرورش استعدادها عملکرد بهتری داشته باشیم میتوان شاهد پیشرفت عظیمی در آموزش بود. مسلم است به طور دقیق نمیتوان از میزان هدر رفتن استعدادها و پتانسیلی که در رابطه با نبود نظام درست آموزشی در کشف استعدادها وجود دارد سخن گفت، اما نکتهای که پرواضح است به از دست دادن بخش عظیمی از آن باز میگردد، در حالی که بسیاری از کشورها از چنین پتانسیل عظیمی بهره برده و با قبول اینکه میتوانند آینده کودکان را با ایجاد مهارت و استانداردها در این زمینه دریابند، بستر مناسبی برای آنها به وجود میآورند.در واقع اگر ایرادهای هدایت تحصیلی از بین نرود باید بنشینیم و شاهد از دست رفتن سرمایههایی باشیم که میتوانند در آینده موثر باشند، چرا که اصل هدایت تحصیلی این بوده که وقتی دانشآموزی نه نمره یک درس را آورده و نه استعدادی در آن دارد و نه حتی آینده شغلی منطقی در آن رشته برای خود متصور است را اجازه ندهیم وقتش را سه سال تلف کند، نه اینکه کلا روی انتخابی که حق اوست، خط بکشیم.