یک استاد زبان و ادبیات فارسی مطرح کرد؛
تعداد بازدید : 18
لزوم اجرای هفتخوان رستم در صدا و سیما
صدا و سیما باید روابط تنگاتنگی با آبشخورها و شریانهای ادبی داشته باشد
نویسنده : مریم داوری
چندی پیش مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از شاعران در شب ولادت با سعادت امام حسن مجتبی (ع) درخصوص زبان فارسی ابراز نگرانی کردند و فرمودند که در جریان عمومی، زبان فارسی در حال فرسایش است. به منظور اطلاع از عوامل تأثیر گذار در فرسایش زبان فارسی و راههای جلوگیری از آن گفتوگویی با دکتر محمدحسن مقیسه از نویسندگان و اساتید کشورمان که در جلسه دیدار با حضرت آیتالله خامنهای حضور داشتند، ترتیب دادیم که بدین شرح است:
زبان فارسی چه اهمیتی دارد و چه نگاهی باید به آن داشته باشیم؟
زبان موجودی زنده است. واژهها متولد میشوند، زندگی میکنند و میمیرند. بعضی از آنها نیز عمری به بلندای عمر روزگاران خود زبان دارند. جملهها نیز از ساختاری آیینمند و بسامان استفاده میکنند و تغییر در آنها در طول روزگاران زیست خود، به کندی و طبق قاعدههای زبانی انجام میگیرد. اگر غیر از این نگاه به زبان داشته باشیم و به سلیقه خود و بدون پشتوانههای دانشی چه در نگارش و چه در گفتار، جملهها و واژهها را تغییر دهیم ارتباط کلامی و معنایی را کور و کر خواهیم کرد. چرا ما هنوز از آثار هزار و دویست ساله خود بهره میگیریم و از خواندن شاهنامه دیوان حافظ و غزلهای روان سعدی و مثنوی مولوی لذت میبریم؟ چون ساختار و بافتار زبانی و نحو صرف را رعایت کردهایم و اگر دگردیسی داشتهایم اولاً این دگرگونی بر مبنای قاعدههای زبانی بوده است و مهمتر اینکه این صیرورت به آرامی و نرمی و به کندی در طول تاریخ درازنای ما رخ داده است. حال تصور کنید که اگر قرار باشد هر نویسندهای بخواهد و بکوشد که به شیوهای دلخواه بنویسد چه فاجعههای زبانی که روی نخواهد داد.
رسانهها چه نقشی در حفاظت یا فرسایش زبان فارسی دارند؟
امروزه ساز و کارهای رسانهای و تصویری به ویژه رادیو و تلویزیون در هر کشوری مهمترین تأثیر را در بسترهای زبانی و معنایی دارند. به کشور خود ما توجه و نگاه عمیق کنید. از آنجایی که عمده مردم یا وقت ندارند یا حوصله که کتاب و روزنامه بخوانند، ناخودآگاه در برخی لحظهها و موقعیتها شنونده رادیو یا تلویزیون هستند یا مادران ما در آشپزخانه هنگام طبخ غذا. اگر فقط همین دو حوزه را در نظر بگیریم و بعد گویندگانی در صدا و سیما داشته باشیم که واژهها یا جملههایی را به غلط بگویند و تکرار کنند، ببینید چه حجم و تعداد فراوانی از مردم را به اشتباهگویی واداشتهاند و چون این گفتنها به اشتباه دائم تکرار میشوند، چسبیده زبان و ذهن میشوند و آنگاه مردم میپندارند که صحیح است. فاجعه هنگامی است که به من معلم نیز خرده بگیرند که چرا جملات درست و صحیح را قلم گرفتهای!
راه حل چیست و صدا و سیما چه اقداماتی را باید در پیش بگیرد؟
راه حل خیلی ساده است. سالها پیش در صدا و سیما شورای ویرایش بود و خیلی هم فعال که نخستین گام روشن کردن چراغ شورای ویرایش صدا و سیماست. شاید بگویند این چراغ سالهاست که روشن است، اما بیشک میتوان گفت که اکنون فروغی ندارد. دیگر آن که صدا و سیما روابط تنگاتنگی با آبشخورها و شریانهای ادبی کشور داشته باشد. چه اشکالی دارد که فرهنگستان واژه بسازد و صدا و سیما از آن واژهها بهره گیرد؟ چه اشکالی دارد که حوزه هنری داستانهای نغز و پر مغز و ادبی بنگارد که نگاشته و در بخشهای گوناگون صدا و سیما استفاده شود و نیز ارتباط دو سویه صدا و سیما با گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاهها. اگر بخواهیم انصاف داشته باشیم باید بگوییم که این مهم اکنون به صورت محدود و فقط در شبکههای تخصصی مانند شبکه رادیویی فرهنگ یا شبکه چهار سیما مورد استفاده قرار میگیرد، اما این مقدار کافی نیست. اتفاقاً این شبکهها دارای مخاطبان خاص و به طور عمده فرهیخته و کتابخوان و اهل نظر و هنر هستند. ما باید افزایش سواد را به سطح عامه ببریم و در شبکههای پر بیننده که کمتر اهل خواندن و بیشتر اهل شنیدن هستند از مجریان پر مطالعه و اصحاب فرهنگ و هنر استفاده کنیم.
امروزه شاهد حضور بعضی بازیگران و خوانندگان به عنوان مجری در صدا و سیما هستیم. رادیو و تلویزیون در انتخاب مجری و گوینده چه نکاتی را باید مدنظر داشته باشد؟
نخست اینکه صدا و سیما را میدان شهر ندانیم. اینجا جایی است که همان هفتخوان رستم را که این قدر از آن نالانیم باید به اجرا بگذاریم و اگر قصد انتخاب مجری داریم آموزشهای لازم ادبی ویرایشی و گفتاری را به او بدهیم.
آنگاه آزمون از او بگیریم و سپس به این بیندیشیم که همواره در پالایش گفتاری نیز گویندگان خود را رصد کنیم تا به کمترین خطاهای گفتاری برنامه را اجرا کنند. من یادم میآید که در سالهای دور حتی مجریان مشهوری که سالها در صدا و سیما بودند در آزمونهای ویرایش شرکت میکردند، اما اکنون مسئولان بالادستی ترجیح میدهند که کسی را برای اجرا انتخاب کنند که مخاطب بیشتری را جذب شبکه کند. البته از حق نمیتوان گذشت که آسیبهای زبانی فقط از طریق صدا و سیما متوجه خط و فرهنگ کشور نمیشود، اما این را به جد میتوان گفت و نوشت که بیشترین سهم را صدا و سیما در بهبودی یا تخریب زبان میتواند داشته باشد.
وضعیت حوزه نوشتار ما چگونه است و چه اقداماتی لازم است که در این حوزه صورت گیرد؟
حوزه نوشتار یکی دیگر از عرصههایی است که سالهاست به حال خود رهاست. اگر در گذشته فقط کتاب بوده اکنون میدان وسیعی به نام فضای مجازی پیدا شده که اگر به همین روال پیش رود و فعلها، واژهها، تعابیر و حتی ضرب المثلها شکسته و کوتاه ادا شوند و نوشته شوند هم پشتوانه زبانی ما آسیب میبیند و هم تحول ناقص زبانی صورت میگیرد. در این حوزه نیز تا آنجا که میبینم و میدانم شورای عالی فضای مجازی کار بایستهای نکرده و گویا قانون و اقدامی هم در دست ندارد. به هر حال اگر قدمی بر میداشت آثاری بر آن مترتب بود که اکنون چیزی از تاک و تاک نشان به دیده نمیآید. ما در کشور و در حوزههای گوناگون از آسیبی مشترک ضربه میخوریم و بهرغم اینکه تواناییهای عمیق فراوانی داریم، قادر نیستیم از داشتههایمان به وجهی بهین و نیکو بهرهبرداری کنیم و آن به اندیشه من ناهماهنگی بین دستگاههای مشترک در موضوعی واحد است. الان صدا و سیما، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، حوزه هنری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، رشتههای زبان فارسی دانشگاهها، کانون مترجمان، سازمان فرهنک و ارتباطات اسلامی، بنیاد سعدی و بسی دیگر از ساز و کارهای دولتی و خصوصی و شخصی حداقل در بخش قابل توجهی از کار روزانه و عملکرد خود با زبان فارسی و شاخهها و اجرای آن سر و کار دارند، اما هیچ یک حاضر نیستند که با هماهنگی به همپوشانی کارها بپردازند و کمک کار یکدیگر باشند و از این رهگذر به تقویت نقاط مثبت پرداخته و از مدخل و حفرههای ضعف و منفی جلوگیری و پرهیز کنند.
نتیجه همین آشفته بازار زبانی است که روزهای روز است که آن را میبینیم و از آن در میگذریم.