شاه بعد از روی کار آمدن «کارتر» در سال 1977، درصدد جلب رضایت وی برآمد. نخست دولت سیزده ساله «هویدا» را تغییر داد و «جمشید آموزگار» تحصیل کرده آمریکا را به صدارت گماشت و راهی آن کشور شد. او در همان دیدار نخستین با رئیس جمهور جدید آمریکا سر تسلیم فرود آورد و متعهد شد از افزایش قیمت نفت جلوگیری کند. مشکلات اقتصادی و نابسامانیهای ناشی از ریخت و پاشهای گذشته از یک طرف و تشدید مخالفتها با حکومت خودکامه و مفاسد و مشکلات ناشی از آن، به تدریج روند نهضتی را در جامعه شدت بخشید که مهار آن روزبهروز دشوارتر میشد. آموزگار در کار خود فرو مانده و هویدا هم که به وزارت دربار منصوب شده بود، از هیچگونه کارشکنی در کار دولت فروگذار
نمیکرد.
سرانجام دولت آموزگار از کار بر کنار شد و شاه، شریف امامی را که مهره انگلیسیها بود روی کار آورد تا بتواند در کنار حمایت آمریکا، رضایت انگلستان را نیز جلب کند. انتخاب شریف امامی به نخست وزیری هم هیچ یک از انتظارات شاه را برآورده نکرد.
با روشن شدن جرقههای اولیه انقلاب و فشار نیروهای مخالف رژیم و هماهنگی قیامهای مردمی به رهبری امام خمینی (ره) و کشتار 17 شهریور و برگزاری مراسم چهلمهای مختلف شهدا در تهران، تبریز، اصفهان، مشهد و ...، و اعتصاب کارگران شرکت
ملی نفت و چاپ مقاله توهینآمیز احمد رشیدیمطلق علیه امام (ره)، کنترل امنیت کشور از دست نیروهای رژیم و حتی حکومت نظامی خارج شد و پایههای اقتدار رژیم 2500 ساله شاهنشاهی سست و منجر به فرارشاه شد. در آن تاریخ همه ناظران سیاسی متفق القول بودند که حل بحران، با حضور شاه در ایران امکانپذیر نیست و رهبر انقلاب اسلامی، به هیچ عنوان حضور شاه و رژیم سلطنتی را تحمل نخواهد کرد. شاه راه دیگری جز خروج از کشور نداشت.
سرانجام شاه روز 26 دی 1357، فرار را بر قرار ترجیح داد. پس از خروج شاه از ایران، موج شادی مردم را فرا گرفت و ملت با آمدن به خیابانها و اظهار شادمانی و پخش گل و شیرینی این پیروزی بزرگ را جشن گرفتند و رژیم سلطنتی کمتر از یک ماه پس از فرار شاه سقوط کرد و طومار عمر رژیم سرتاسر ظلم و جور 2500 ساله شاهنشاهی روز 22 بهمن 1357، درهم پیچیده شد.