علامه مجلسی سالک سترگ آفاق تحقیق
«یا سائلی عنه لمّا جئت تسئله الا هوالرّجلالعاری من العار لوجئته لرأیتالناس فی رجل والدهر فی ساعه والأرض فی دار»؛ «این فردی که از من جویای حال او هستی، بدانکه او مردیست که از هرگونه نقص و عیب مبراست.اگر او را ببینی، خواهی دید که وجود همه مردم در یک فرد جمع است و روزگار در یک ساعت متمرکز و جهان در یک خانه قرار گرفته است.» (ابوالعلاء معری)
در ادوار حیات و فصول زندگی یک ملت، انسانهای بزرگی هستند که گاه عظمتشان با عظمت یک امت برابری میکند و کارنامه حیاتشان مبین عیار علم، فرهنگ و ادب یک سرزمین است. بدون تردید، علامه بزرگ و محدث سترگ علامه محمدباقر مجلسی از آن نمونه است، نمونهای که در جهان اسلام و عالم تشیع، در جامعیت علمی، فهم، زمانشناسی و تدبیر کمتر نظیر دارد، مردی که باید او را مجددی دانست که در سده یازدهم هجری میراث گرانقدر و پرارج معصومین (علیهمالسلام)، یعنی دومین منبع شناخت (عترت و سنت) را در قالب جامعترین جوامع روایی، یعنی کتاب مستطاب بحارالانوار که در طبع اکنونی آن بهیکصد و ده جلد بالغ میشود، ساماندهی و احیا و نزدیک به سه دهه از عمر پربرکت خود را از 1077 تا 1104 (ه.ق) در تألیف و پدیدآوردن این مجموع عظیم و بیبدیل صرف کرد و البته سهم او فقط در جمع و نقل روایات نبود، بلکه اخبار را بهخصوص غوامض و غرایب و نوادر آن را با درایت و فهم حدیثشناسانه، رمزگشایی و قابل استفاده میکرد. او بهراستی فهمنده احادیث و درایتکننده آن و غواص این بحر عمیق بود، نه صرفاً راوی و ناقل روایات.
فعالیت علمی این دانشیمرد تاریخ اسلام، محدود به تألیف دائرهالمعارف بحارالانوار نمیشود، شرح ایشان بر کافی شریف، در بیستوهفت جلد با عنوان مرآهالعقول به زبان عربی و شرح دیگر ایشان بر تهذیب شیخالطایفه با عنوان ملاذالاخیار که خصوصاً در نقش رجالی برجسته و سندشناسی زبردست ظهور کرده است، از آثار دیگر این علامه ذوالفنون است. همچنان که حفظ، تدوین، تبویب و ساماندهی احادیث در قالب جوامع روایی در قرون اولیه اسلامی برعهده محمدین ثلاث اوائل یعنی: 1. محمدبنیعقوب کلینی صاحب کافی شریف؛ 2. ابوجعفر محمدبن علیبن حسینبن موسیبن بابویه قمی (شیخ صدوق) مؤلف منلایحضرهالفقیه و 3. ابوجعفر محمدبن حسنبن علی طوسی (شیخالطایفه) صاحب تهذیب و استبصار بوده است، جمعآوری و تألیف و پیشگیری از اندراس علوم ائمهاطهار و جلوگیری از محو و محق احادیث ایشان (علیهمصلواتاللهاجمعین) در سدههای بعد به دست سه نفر از فحول علمای شیعه انجام شد که به محمدین ثلاث اواخر مشهور گشتند، یعنی: 1. محمدبن مرتضیبن محمود کاشانی معروف به فیض صاحب وافی و 2. ابوجعفر محمدبن حسنبن علی عاملی معروف به شیخ حُر مؤلف وسائلالشیعه و 3) علامه محمدبن محمدبن علی مجلسی (محمدباقربن محمدتقیبن مقصود علی) مؤلف کتاب عظیم بحارالانوار که باید صرفنظر از اینکه دو کتاب وافی و وسائل با مقصد علمی خاص و کاربردی مشخص نگاشته شدهاند، کار مجلسی بزرگ را در اهتمام به امر احادیث از دو دیگر همعصرانش، یعنی فیضکاشانی و حرعاملی (رضواناللهتعالیعلیهما) بسی عظیمتر و پرابعادتر دانست که تحقیقاً چنین است. تکنگاریهای او در عقاید مثل حقالیقین که یک دوره اصول عقاید به زبان سلیس، بیانی استدلالی و درعینحال به زبان فاخر فارسی نگاشته شده است، از دیگر آثار اوست که بنا بر اقرار بزرگان ادب فارسی همچون ملکالشعرای بهار و دکتر رضازادهشفق، نمونه عالی نثر فارسی در دوره صفویه است. حقالیقین شامل ضروریاتی است که یک مسلمان در عقاید باید بداند و در کمال اتقان و روانی طبع و عذوبت منطق نگاشته شده و کتابهایی که در دورههای بعد در اصول عقاید توسط علمای بزرگ شیعه تألیف شده، همه بهنوعی به این اثر ممتع و نافع نظر داشتهاند؛ مثل کتابی با همین عنوان (حقالیقین) که مرحوم علامه سیدعبدالله شبر در عقاید تألیف کرده است.
کتابهای دیگر علامه مجلسی مثل رساله اعتقادات به عربی، شامل دقایق اعتقادی و جلاءالعیون به فارسی که زندگینامه معصومین علیهمالسلام و کتابی مهم در سیره است و نیز عینالحیوه بهفارسی که شرح وصایای رسولاکرم(ص) به ابوذر غفاری است و محتوایی اخلاقی دارد، از زبدهترین و پاکیزهترین آثار در نوع خود هستند.
گرچه وجهه بارز عظمت این دانشمند و محدث بزرگ و این فقیه و اصولی سترگ به اهتمام فوقالعاده ایشان به حفظ و صیانت از قرآن و احادیث است، آنچنان که به قول مؤلف ریحانهالادب: «گویا خلقت او برای این خدمت دینی بوده است» و البته اگر بزرگی را بتوان به وصف بزرگی ستود، دلیلی بهتر از این (حفظ مواریث اهلبیت(ع)) نمیخواهد، ولیکن باید گفت جامعیت علامه مجلسی نشان از آن دارد که وی در زمینه معقول، یعنی فلسفه و کلام نیز تبحر داشته است و حوزه پژوهش و دایره دانش او منطقهای به وسعت تمام علوم اسلامی مصطلح یعنی فقه، اصول، حدیث، تفسیر، تاریخ، کلام، فلسفه و علوم ادبی و بلاغی را در بر میگرفته است. در فقه علامه مجلسی صاحب رساله استفتائات و نیز حاشیه بر رساله فقهی پدر بزرگوارش با عنوان «حدیقهالمتقین» بوده است و خود فقیهی حاذق و زبردست بوده، چنانچه کتاب قواعد علامه حلی را تدریس میکرده و بر آن حاشیهای نیز تألیف کرده است.
همچنین تعلیقات بر کتب فقهی مانند فقرات شرح لمعه، در زمره تألیفات ایشان است. کتاب پاسخ به استفتائات او که از آن سخن رفت عنوان نظماللئالی را دارد که پاسخ به استفتائات مقلدین از قول ایشان، در آن درج شده است.
دیدگاههای اصولی او پراکنده، گاه در بحار، گاه در مرآهالعقول و گاه در ملاذالأخیار آمده است. آنگونه که میتوان به ضرسقاطع وی را فقیهی اصولی نامید و از اخباریگری مبرا دانست. دیدگاه او در مسئله شبهه حکمیه تحریمیه و نیز اعتقاد راسخ او به اصل برائت و هم آنچه در مرآهالعقول مبنی بر واجب کفایی دانستن اجتهاد و واجب عینی دانستن تقلید غیرمجتهدین از مجتهدین آورده است و تعریفی که از اجتهاد ارائه میدهد، همه گواه این معناست که وی در جرگه علمای اصولی است.
و اما در معقول، بهترین شاگرد آقاحسین خوانساری بوده و در فلسفه مشّا متبحر و وارد بوده است؛ آنچنانکه در جلد نخست بحارالانوار میگوید: «بر این علوم حریص بودم و از آن بهره کافی بردم.» ضمن آنکه ورود تخصصی او به معقول و علوم عقلی از مطاوی کتابالسما و العالم بحار خصوصاً در بحث حدوث عالم و نیز مباحث عقلشناسی و نفسشناسی در بحارالانوار و سایر آثار ایشان بهخوبی هویداست.
در طرح مباحث کلامی هم علاوه برتوجه به ادله نقلی و سمعی، بیانی منطقی و متکی به استدلالات متین دارد؛ بهعنوانمثال، در بحارالانوار در مباحث توحیدی ابتدا شش برهان عقلی بر وحدت صانع اقامه کرده و سپس وارد ادله سمعی میشود. آنچنانکه در حقالیقین نیز بیانی استدلالی دارد. در عین اعتقاد راسخ به منابع شناخت یعنی قرآن و سنت، دو نکته را مطمحنظر دارد: اول آنکه به عقل بدیهی اعم از مستقلات عقلیه و بدیهیات اولیه عقل نظری و استنتاجات عقلی که بر مقدمات روشن استوار شده معتقد است و دیگر آنکه معتقد است ادله نقلی با بدیهیات عقلی، هیچگاه متعارض نمیشود. علامه، علم کلام را بهقدری که اصول خمسه به استدلال دانسته شود لازم میداند و آنرا از علومی میداند که موقوفعلیه استدلال و استنباط است.
حسن فاعلی و اخلاق عملی علامه مجلسی در دو بعد فردی و اجتماعی، وجه دیگری از شخصیت والا و تبار نژاده اوست. در سلوک هرگز فراتر از مأثورات و ریاضات شرعیه و دستورات شرع و انجام نوافل و مستحبات و آنچه وارد شده نمیرود و با عرفان غیرشرعی اعم از صناعی (ساختگی) و التقاطی که مشی صوفیه است، مرزبندی جدی دارد و حتی با آن بهعنوان بدعت در دین به مخالفت میپردازد.
و اما در بعد اجتماعی، سماحت وی در برخورد با مخالفان و حتی معاندان دین اسلام و مذهب شیعه از ویژگیهای اخلاقی اوست. رواداری و خردورزی وی در برخورد با اصناف و گروهها از دانشمندان و طلاب گرفته تا مردم عادی، یادآور سیره ائمهمعصومین(علیهمالسلام) در صبر و مدارا و چارهجویی و پاسخ به شبهات در رابطه با مردم و گروهها و ادیان و فرق و مذاهب گونهگون است.
قرآن و احادیث و منطق استوار اسلام که برهانی قاطع در دست وی بوده، او را از هرگونه تحکم و جبر در برخورد با انحرافات و اعوجاجات فکری و اعتقادی بینیاز میکرده؛ آنچنانکه همعصر او ملاعبدالرزاق لاهیجی گفته بود: «تمثیل معصوم در حکم قیاس برهانیست.» مجلسی نیز از معدود کسانی بود که از این ظرفیت برای بیان برهانی و عقلی مبانی دینی استفاده میکرد و قادر به بهکارگیری این ظرفیت بیانتها بود.
معاریض کلام معصوم را میشناخت و سراپا حُسنبودن آن را درمییافت و به احیای امر و عرضه آن بهصورت روشمند، متدیک و با نسق علمی همت میگماشت. علامه نسبت به اسلاف خود از علمای شیعه کمال ادب و احترام و تواضع علمی را داشت؛ بهخصوص آثار ایشان بهویژه کتب اربعه را بهتمامی ارج مینهاد. در برخورد با شاگردان نیز در عین هیبت و مهابت علمی و کاریزمای شخصیتی، مهربان بود و بههیچوجه در بذل علم و معرفت ممسک نبود و شاگردانی را تربیت کرد که هر یک از مفاخر جهان اسلام و عالم تشیع شدند. حضور او در منصب شیخالاسلامی از سال 1090 تا 1110 (ه.ق) که رحلت فرمود، مهاری بود برخودکامگی و بیبرنامگی پادشاه صفوی و مانعی بود از فروپاشی نظام سیاسی و اضمحلال دیوانی در دستگاه دولتی.
ولی شوربختانه، علامه مجلسی جز پنج سال اول سلطنت شاه سلطانحسین در قید حیات نبود و پس از رحلت علامه در سال 1110 (ه.ق) حکومت صفوی به پادشاهی سلطانحسین صفوی، بیستوپنج سال تمام ادامه داشت؛ درحالیکه از نعمت وجود عالمی زمانشناس، آگاه، مدبر و مشاوری امین محروم بود و سرآخر رو بهافول گرایید و به دست افغانها در سال 1135 (ه.ق) منقرض شد. آنچنانکه محققین و دانشمندانی چون محدث بحرانی ذکر کردهاند، اگر مجلسی زنده بود سقوط صفویه اتفاق نمیافتاد و بعد از وفات او بود که رخنه در صفویه افتاد. امروز پس از گذشت نزدیک به چهار قرن از درگذشت او، از رونق علمی آثار وی کاسته نشده؛ بلکه تألیفات او خصوصاً موسوعه گرانسنگ بحار، ماده تحقیق و تتبع بسیاری از علاقهمندان و محققان علوم اسلامی در شاخههای مختلف آن است؛ آنچنانکه بحار را میتوان دایرهالمعارفی دانست که تاکنون کماً و کیفاً به جامعیت آن نگاشته نشده است.
یاسر فلاحی حسینآبادی
سی مرداد نودوشش