ترسها و امیدهای زنانه در یک کتاب؛
تعداد بازدید : 10
«رقصیدن نهنگها در مینیبوس» خواندنی شد
ایرنا: یأس، سرخوردگی، ناکامی، ترس و امید و آرزوی زنانی که چشم در چشم میانسالی قرار گرفتهاند، محور قصهٔ کتاب «رقصیدن نهنگها در مینیبوس» است که به تازگی در اختیار علاقه مندان کتاب قرار گرفته است. کتاب رقصیدن نهنگها در مینیبوس، به قلم پروانه سراوانی که به تازگی توسط انتشارات هیلا روانه بازار نشر شده، روایتگر زندگی زنانی است که در پی سالها دوری، طی قراری، با هم همسفر و در این سفر با زوایای پنهان زندگی یکدیگر آشنا میشوند. پروانه سراوانی در روایت این داستان یأس، سرخوردگی، ناکامی، ترس و امید و آرزوی زنانی را دستمایه قرار داده که در آستانهٔ میانسالی و در شرف اتخاذ تصمیماتی اساسیاند. تغییر راوی در هر فصل و روایت بریدهای از زندگی هر یک از شخصیتها نقطهٔ قوتی است که فارغ از هرگونه یکنواختیای مخاطب را با خود همراه میکند.
نویسنده در این کتاب به موجزترین شکل شخصیتهای داستانیاش را معرفی میکند و ما را با سرنوشت این نسل از زنان سرزمینمان رو در رو میکند.
این کتاب واگویههای زنانهای است که از دردهای مشترک و جمعی یک جامعه میگوید؛ دردهای درشتی که حالا و با ترکیب دردهای خرد زندگی شخصی گره خوردهاند و کم و بیش برای تمامی مخاطبان زن قابل درک هستند. همانگونه که صاحب قلم این اثر در پیشانی کتابش نوشته است: ... به همنسلانم که جنگ کودکیشان را خورد، نوجوانیشان را ترساند، جوانیشان گم شد... و در میانسالی نهنگ شدند.
متولدین دهه ۵۰ و ۶۰ شاید مخاطب اصلی رقصیدن نهنگها در مینیبوس باشند و بتوانند به راحتی خودشان را در فراز و فرودهای زندگی هرکدام از شخصیتها از گذشته تا به امروز پیدا کنند.
رقصیدن نهنگها در مینیبوس در هشت بخش با عناوین: مینی بوس، سهیلا، ماهور، خورشید، آذر، میترا، گلنار، نهنگها تدوین شده است.
جنگ عراق علیه ایران، شهید شدن فرزندان ایران و داغدارشدن خانوادهها، دغدغهها و چالشهای سیاسی تاریخی (دوره پهلوی دوم و جنگ ۸ ساله) و معاصر در اذهان آدمها، اشارهای گذرا به شلوغیها و ماجراهای سال ۸۸، مشکلات اقتصادی و معضلاتی چون اجاره نشینی در کلانشهرها، بیماریهای جسمی و روحی آدمها و ماجراهای فردی و جمعیای که در ظاهر تمام شدهاند اما آثارشان امروز هم گریبان نسلها و آدمها را گرفته، موضوعات و حاشیههایی است که در دل قصههای رقصیدن نهنگها در مینیبوس در جریان است.
در بخشی از این کتاب آمده است: زنها به هم نگاه کردند و همه با هم گفتند: «برادرم... نگاهت!». پیشتر روی دیوار سرویس بهداشتی پمپ بنزین، این جمله را دیده بودند و با خنده خوانده بودند (خواهرم حجابت! برادرم نگاهت!). صدای قهقههٔ جنون زدهشان سقف مینی بوس را شکافت. آن قدر خندیدند که یکیشان پخش شد کف مینی بوس. دونفر زیر بغلش را گرفتند که بلندش کنند، آنها هم از فرط خنده افتادند روی زن نشسته. دیگر کسی نمیتوانست خندههای از ته دلشان را مهار کند. عضلات صورت حسین آقا چیزی نشان نمیداد. این وضعیت نشسته برای او هم بهتر بود. لااقل کسی از شیشههای مینی بوس زنهای مست و ملنگ را نمیدید که با شال و روسریهای افتاده دور گردن، بشکن میزنند و میخوانند و ای بفهمی نفهمی نرم نرمک میرقصند (ص.۱۲).
رمان ایرانی رقصیدن نهنگها در مینیبوس، به قلم پروانه سراوانی در ۵۵۰ نسخه و ۱۹۲ صفحه از سوی انتشارات هیلا در اختیار علاقمندان کتاب قرار گرفته است.