فاصله نرخ تورم از آمارها تا واقعیت
تعداد بازدید : 1
از گوجه احمدینژاد تا بادمجان روحانی
نویسنده : دریا قدرتی پور
یادش بخیر سال 85، انگار همین دیروز بود که با کمیاب شدن و گرانی گوشت و تخممرغ الفاظ رئیسجمهور سابق به یادمان افتاد. محمود احمدینژادی که هنوز هم هر وقت چهرهاش در فضاهای مجازی یا در راس خبرگزاریهای رسمی میآید، خیلی پررنگ است و هنوز که هنوز است، نقشهای خود را ایفا میکند. او آن روزها درباره گوجه فرنگی گفته بود: «بیایید از ترهبار نزدیک خانه ما خرید کنید، چرا از جاهای گران خرید میکنید؟!» وقتی یاد این حرفها میافتیم یک پرسش بزرگ توی ذهنها تداعی میشود اینکه واقعا چرا برای نبود روغن، صف میکشیم و با گران شدن تخممرغ انبارش میکنیم. چرا به در خانه مسئولانی که هر بار افاضاتشان به گوشمان میرسد، نمیرویم؟ چرا نمیرویم جایی که ارزانی بیداد میکند؟ تقویم را که باز کنی به این همه دلیل پایان میدهی. از مرداد سال پیش تا همین تیرماه امسال به یک حقیقت تلخ پی میبریم. قیمتهایی که گستاخانه بر اسب گرانی نشستهاند و بیدلیل از پلهها بالا رفتهاند تا به امروز که بیشتر از هفت قلم کالا بین 20 تا صددرصد افزایش قیمت داشته و 9 کالای اساسی دیگر که رشدی بین 16 تا 20 درصد داشتهاند. اینجاست که به راحتی پی میبریم که کلاف تورم هر روز کورتر میشود. کلافی که این روزها با نایاب شدن برخی از کالاهای اساسی مثل روغن و قبل از آن کره و قبلتر از آن برنج و قبلترش شکر و بعد از پیدا شدنشان با قیمتهای دو برابری چیزی شبیه یک شوخی بیمزه است. بر اساس آمارهای رسمی بانک مرکزی، نرخ تورم طی سالهای 97 و 98 حدود 2/31 و 2/41 درصد بوده است. هر چند بسیاری از آگاهان اقتصادی بر این باور هستند که آمارهای بانک مرکزی با اختلافی قابل توجه شاخصهای اقتصادی را نشان میدهد، اما با استناد به همین آمارهای رسمی نیز میتوان رشد پرشتاب نرخ تورم طی یک سال را فهمید. در همان زمان بانک مرکزی اعلام کرده بود که سال 98، نرخ تورم بیشترین رکورد را از سال 74 زده است، اما سه ماهه ابتدایی سال 99 وضعیت بدتر است تا جایی که آمارها و عددها در این سه ماه بلندقدتر از همیشه میشوند و پایشان را بیش از حد جلو میگذارند تا جایی که این شاخصها به عدد 50 نزدیک شده و سیر صعودی نابسامانی را نشان میدهد. جالب اینجاست که این افزایش تورم رونقی را در تولید ایجاد نکرده است و بانک مرکزی همواره اعلام کرده که به نرخ 22 درصدی تورم خواهیم رسید. حرف زدن درباره لزوم توجه به اقتصاد بیمار و در حال احتضار دیگر حالا صحبت بیهودهای است. در زمانی که کرونا یک سوم شغلها را از بین برده و بسیاری را در معرض ورشکستگی قرار داده و دولت نیز قصد لاغر شدن ندارد نمیتوان از بهبود اقتصاد صحبت کرد. اگر تا دیروز و در زمان احمدینژاد میتوانستیم با 10 هزار تومان خرج یک ماه گوشت و میوه و ارزاقمان را دربیاوریم حالا با حداقل حقوق دو میلیون و 800 هزار تومانی نه میتوان گوشت خرید نه مستاجر بود، نه اقساط را داد و تنها و تنها باید با یک نان بخور و نمیر ساخت. نانی که با وجود افزایش قیمت مسکن، سکه، ارز، خودرو، پسته، آجیل، گوشت، مرغ، ماهی، لبنیات و حالا هم گوجه و میوه، چندان دندانگیر نیست.
جالب اینجاست که مرکز آمار ایران به نرخ تورم 22 درصدی هم اکتفا نکرده و نرخ تورم شهریورماه را بر مبنای سال پایه 95، 26 درصد اعلام کرده است. از طرفی بانک مرکزی نرخ تورم سال98 را در اسفندماه همین سال، به صورت غیررسمی 2/41 درصد اعلام کرد که اگر تورم واقعی در نیمه دوم سال همین حدود یا بیشتر باشد، دستیابی به تورم 22درصد، کار راحتی نخواهد بود. به نظر میرسد آمارها هنوز بر سر نرخ تورم واقعی به توافق نرسیده و هر کدام روایت خود را از این شاخص پر ماجرا دارند، پس در این اوضاع، بهترین شاخص برای فهم تورم واقعی موجود در کشور، نرخ دلار و همچنین کالاهای اساسی بازار است.
در این میان بسیاری از فعالان کارگری نیز بارها از کوچک شدن سبد معیشت 70درصد از جامعه گفتهاند. آمارهای غیررسمی در اینباره میگوید فقط 30 درصد از جمعیت ( خانواده کارگری) امکان دستیابی به حداقلهای معیشتی را دارند و بقیه در فقر مطلق به سر میبرند. خیلیها معتقدند که با سیاستهای انبساطی میتوان از تورم بیرون رفت اما تیمور رحمانی، اقتصاددان معتقد است که مدیریت تورم در ایران با دنیا فرق دارد. وی میگوید: راهکار اصلی درمان تورم در کشورهای مختلف کنترل تقاضای کل از طریق تنظیم قیمت پول است؛ این درحالی است که دیدگاه رایج در ایران همچنان بر کنترل پایه پولى و نقدینگى آن هم در کوتاه مدت تمرکز دارد.
تیمور رحمانی، معتقد است، راهکار درمان و کنترل تورم در بسیاری از کشورها مشخص شده و فعلا این راهکار یعنی کنترل تقاضای کل از طریق تنظیم نرخ بهره پاسخگو بوده است، اما همانطور که اشاره کردم مدیریت تورم در ایران با دنیا متفاوت است.
این در حالی است که تقریبا اکثر کارشناسان اقتصادی بر این باور هستند که برنامهریزیهای اقتصاد نمیتواند با بیتوجهی یا سادهانگاری واقعیتهای موجود به سرانجام برسد. گفته میشود در مورد تورم هم این قاعده نافذ است؛ هدفگذاری تورم 22درصد هم در لفظ خوب است، اما قابل پیادهسازی نیست؛ چرا که کاهش تورم به صورت دستوری ممکن نیست. به صورت کلی تورم تابع متغیرهای دیگری مانند نرخ ارز است؛ تورم به طور مشخص از افزایش قیمت کالاها و خدمات تاثیر میپذیرد. با این اوصاف، تورم پایان سال ۹۹ تابعی از قیمت ارز و... است و تطابقی با شرایط اقتصادی موجود ندارد و بنابراین نمیتوان به پایین آمدن تورمی که در حال خرد کردن کمر اقشار ضعیف و متوسط جامعه است، امیدوار بود.