روایتی تلخ از صف مهریه در دفاتر اسناد رسمی در دوران کرونا
تعداد بازدید : 1
کاسبی با مهریه با سکه 10 میلیونی!
روزگار کرونا رحم ندارد؛ به تاخت پیش میرود و جولان میدهد. کرونا قلب زندگیها را نشانه گرفته است؛ قلب زندگی مردم کوچه و خیابان را که گاه به مویی بند است و به تلنگری فرومیپاشد. داغ کرونا بر داغ همیشگی گرانی هم افزوده شده، گرانی هرچیزی ازجمله و مثل همیشه سکه که ۱۰.۵میلیون تومان هم بیشتر بود! به گزارش همشهری آنلاین حیاط پر از آدم است، پر از قصه، پر از چشمهای پریشانی که دودو میزند. اینجا کروناست، گرانی است و قیمت هر سکه طلا ده میلیون و هفتصدهزار تومان آب میخورد. اینجا، اداره پنجم اجرای اسناد رسمی تهران، یکی از مراکز بدهبستان مهریه، شلوغ است، خیلی شلوغ. اینجا آدمها کرونا را پس میزنند یا شاید هم در آغوش میگیرند، در ازای حقی دیگر، در ازای مهریهای که گرچه آب و نان میشود اما دیگر مهری در دلش ندارد. اینجا «جدایی» فصل مشترک تمام آدمهاست. همه شانه به شانه هم در ظل آفتاب ایستادهاند. در حیاط اداره پنجم اجرای اسناد رسمی تهران، اجرای ثبت مهریه که صفِ درهم و برهمش تا توی کوچه هم کشیده شده است.
بدو دنبال طلاق!
جوان است؛ 37ساله به نظر میرسد. اسمش محسن است و پیراهن سفیدی به تن دارد. با نگهبان ورودی بحثش شده و هر قدر سؤال میکند که تا نفر چندم را فرستاده داخل، جوابی نمیگیرد. ته لهجه آذری دارد و بعد از سلام و علیک قصهاش را ساز میکند: «مهریه خانوم ۶۲۴ تا سکه بود. همه رو گذاشت اجرا، اون موقع این قانون جدید نبود. به من گفتن ده تا سکه رو باید یک جا بدم، بعد هم هر سه ماه یه سکه. میرم زندان فوقش! ناقصم، نمیتونم پرداخت کنم. دست راستش را میآورد بالا، دست روبراه نیست و چیزی کم دارد. جای انگشت اشاره و انگشت وسط خالی است و انگشت شصت، سرپریده، بدون ردی از ناخن وصل شده به انگشت حلقه. میگوید فکر و خیال جدایی به این روزش انداخته، با همان دست ناقص ماسک را میکشد پایین، چشمش به جای خالی دو انگشت است: «برقکارم، تابلوی سر در مغازهها رو میزنم. درگیر ماجرای جدایی بودم. حکم مهریه که اومد، حالم خراب شد. یادم رفته بود برق رو قطع کنم. یک دفعه انگشتام رفتن اما بدتر از رفتن بچهم نبود. بدون اینکه به من بگه بچه رو سقط کرد. برنامه داشت؛ بچه رو انداخت که وبال گردنش نباشه! بچهای که من همیشه در آرزوش بودم. چند ماه بعد هم گذاشت رفت خونه مادرش.» همسر رضا پایش را کرده توی یک کفش که مهریهاش را میخواهد و رضا هم تصمیمش را گرفته است: «حالاحالاها بمونه تو خماری؛ طلاقش نمیدم. رفتم دستور ازدواج مجددم رو گرفتم و اونم تا آخر عمر اسمش بمونه تو شناسنامه من!»
حمایت از مردها در ایام کرونا
نگهبان ده نفر، ده نفر جماعت چشم انتظار را میفرستد داخل و تا حدود ساعت یازده ظهر ۴۵۰نفر به صف شدهاند. توی حیاط در اداره پنجم اجرای اسناد رسمی (مهریه) به جز دو صندلی هیچ جایی برای نشستن نیست و حداقل ۷۰، ۸۰ نفر توی هم میلولند و منتظرند نوبشان شود. اینجا علاوه بر مردها و زنهای در حال جدایی، وکلا هم هستند. مژکان کیانیفر، یکی از وکلایی است که چند ساعتی در صف ایستاده و معتقد است ارجاع به دفاتر ثبت، نظم معمول کارشان را به هم زده است: «قبلاً برای مهریه از طریق دادگستری اقدام میکردیم، زمان میبرد اما نظم و رویه مشخصی داشت. اما حالا محاکم قبول نمیکنند و میگویند چون سند ازدواج لازمالاجراست، باید بروید اداره ثبت، اجرائیه بگیرید و مهریه را بگذارید برای اجرا. منتها چون این رویه جدید است، مردم خیلی سرگردان شدهاند. حالا که سر و کله کرونا پیدا شده ماجرا به کل تغییر کرده است. درمورد پروندههایی هم که قبلاً در دادگاه اقساط شده و مثلاً مرد هر شش ماه موظف به پرداخت یک سکه بود، حالا دادگاهها دادخواست تعدیل را قبول میکنند و سهل میگیرند. آخرین بار شنیدم که هر ده ماه یک سکه را تعیین کرده بودند. چون قیمت سکه خیلی بالا رفته، محاکم تا جای ممکن با مردها کنار میآیند و حکم جلب هم نمیدهند. این هم به خاطر کروناست که وضعیت اقتصادی را به هم ریخته و خیلیها را بیکار کرده است. درست است که مهریه حق زنهاست اما نمیشود مردها را هم از هستی ساقط کرد.» هنوز جلوی ورودی ازدحام است و نگرانی از کرونا مردم را بیطاقتتر کرده است.