هنگام مشاهده فیلم، باور نمیکردم آنچه میبینم، از آنِ حاتمی کیاست؛ شاید این سوال در ذهن بسیاری شکل گرفته باشد که چرا او در سالهای اخیر، پلهها را یک به یک رو به عقب طی میکند؟ حاتمیکیا در ایام دولت احمدینژاد، گلایه بسیار داشت و به صراحت گفت: نه اپوزیسیونم و نه پوزیسیون؛ اما باید به او یادآور شد که هر چه خواهی باش، اما «ابراهیم» بمان و سفارشیساز نباش؛ آنهم در این حد نابخردانه و سطحی! «خروج» بیشتر بهانهای است تا حاتمیکیا، بیانیهاش را بخواند، بیانیهای در ظاهر علیه رئیس جمهور که در باطن از این هم فراتر میرود و اینجاست که نسبت دادن این همه بیتدبیری به نظام، از فیلمسازی که خود را وابسته به نظام میخواند، جای شگفتی دارد. اکنون با تماشای چنین اثری که کمتر شباهتی به یک فیلم سینمایی در اندازههای استاندارد رایج سینمای ایران داشت، چه رسد به استانداردهای موردانتظار از حاتمیکیا، مغموم و محزون میگویم، پایان و سقوط حاتمیکیا فرا رسیده و دیگر عصر و زمانه محمدحسین مهدویان و سعید روستاییهاست و به قول دیالوگ معروف «آژانس شیشهای» در دورانی که حاتمیکیا واقعا در اوج بود و نه در «اوج»، باید گفت: گویی «دههات گذشته مربی»!
«خروج» ابراهیم حاتمیکیا، بیشک از سستترین و ضعیفترین آثار اوست. نمایش تازهترین ساخته ابراهیم حاتمیکیا، یکی از شوکهای جشنواره بود، شاید اگر این فیلم بدون تیتراژ و نام کارگردان نمایش داده میشد و از تماشاگران میخواستند نام کارگردان احتمالی فیلم را بنویسند، کمتر کسی به خود اجازه میداد، امضای ابراهیم حاتمیکیا، فیلمساز، مولف و کارگردان جسور و خلاق سه دهه گذشته سینمای ایران را پای «خروج» بنگارد و به همین خاطر نخستین واژهای که در توصیف «خروج» به ذهن نگارنده رسید، «سقوط» بود.
سقوط فیلمسازی که به اندازه انگشتان دو دست، شاهکار در کارنامهاش دارد، از «مهاجر» و «دیدهبان» گرفته تا «از کرخه تا راین»، «خاکستر سبز»، «روبان قرمز»، «بوی پیراهن یوسف»، «ققنوس»، «آژانس شیشهای»، «به رنگ ارغوان» و حتی آثار متوسط اما جذابی نظیر «چ»، «بادیگارد» و «به وقت شام».
اما «خروج» هیچکدام از اینها نیست، حتی شبیه آنها هم نیست؛ حداکثر تکرار ناشیانه و شتابزدهای از «آژانس شیشهای» است، با این تفاوت که نماد «هواپیما» تبدیل به «تراکتور» و بازی ماندگار «پرویز پرستویی» تبدیل به بازی کلیشهای «فرامرز قریبیان» شده است.
هنگام مشاهده فیلم، باور نمیکردم آنچه میبینم، از آنِ حاتمی کیاست؛ سینمای او، به جز جذابیتهای بصری و محتوایی، نفس را در سینه مخاطب محبوس میکرد!
در میانه فیلم، بارها با خود گفتم چه دارم میبینم؟ این همه افتضاح یک جا به نام حاتمیکیا؟! تردید ندارم، چنانچه نام حاتمیکیا بر پیشانی «خروج» نبود، قطعا در نیمه فیلم، سینما را ترک میکردم؛ تصمیمی که بسیاری دیگر از تماشاگران فیلم گرفتند و به چشم خود دیدم که بسیاری ادامه فیلم را تحمل نکرده و «خروج» از سینما را بر تحمل «خروج» ترجیح دادند. من دلباخته و شیدای آثار و اندیشه حاتمیکیا بوده و هستم و از همین روی، وقتی واکنش تمسخرآمیز مخاطبان فیلمش را دیدم، قلبم سوخت، دلم آشوب و ذهنم مشوش شد.
واقعا چه شده که حاتمیکیای دوست داشتنی سینمای ما، به این روز افتاد؟ چه شد که از آژانس شیشهای ٢٢ سال قبل نیز، «خروج» و عدول کرد؟ آیا این اثر، «خروج» و سقوط رسمی حاتمیکیا، از شمار اکملالحکما و افضلالفضلای سینمای ایران است؟ واقعیت آن است که «خروج» فیلمی درجه دو هم نیست، روایت کشدار و کند و ملالآوری برای بیش از دو ساعت که تماشاگر را خسته و بارها او را وادار به نگاه کردن به ساعت میکند! نخستین مشکل فیلم در داستان این است که پر از تناقض و ابهام است! نتوانسته روایتی قابل فهم را به مخاطب ارائه کند، اگر کشاورزان به دنبال حل مشکل خود هستند، چرا پیشنهاد فرماندار را نمیپذیرند؟!
تکرار کلیشههای سنتی حاتمیکیا هم کمکی به «خروج» نمیکند، موتوریهای «خروج» و پرتاب گل و گوجه به تراکتور سواران باز هم از «آژانس شیشهای» عاریت گرفته شده اما ناشیانه و ضعیف!
بازیگری و لهجههای فیلم هم آنقدر مشوش، سطحی و بیمنطق است که فقط افسوس مخاطب را برای به کارگیری این تیم پرمهره، شامل بیش از 20 بازیگر حرفهای، نشان می دهد.
«خروج» یا «سقوط»؟/ حاتمی کیا میتوانست به جای «خروج»، در یک ستون طنز یا سخنرانی حسن عباسی و رائفیپور، بیانیهاش را بخواند/ آقای حاتمیکیا! «ابراهیم» را برای ما و سینمای ایران باقی بگذار! کارگردان با تکرار بیش از 40 باره عنوان «رئیسجمهور» که غالبا جنبه منفی، تمسخر و تحقیرآمیز دارد و همچنین طعنه به مذاکره و نشان دادن خودروهای خارجی و اشرافیت رئیسجمهور به جای گندم، سعی کرده که رضایت سرمایهگذاران را جلب کند اما مخاطب به دنبال تماشای «فیلم» است و گرنه همه اینها را میتوانست در یک ستون طنز یا سخنرانی حسن عباسی و رائفیپور با لحن و لهجهای جذاب تر بشنود.
تنها انتظار ما از حاتمیکیا، آن است که ابراهیم را برای ما و سینمای ایران و دوستدارانش باقی بگذارد، اگر هم اصرار به دادن بیانیه دارد، به جای صرف بیش از ده میلیارد تومان از بیتالمال، همیشه میتواند روی جای ثابتی در سن اختتامیه جشنواره فیلم، حساب کند و نیازی به این همه هزینه و وقت نیست.
پایگاه خبری «انتخاب»