نگاهی به سینمایی «سال دوم دانشکده من»
تعداد بازدید : 5
از تبار تاریکی
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
«سال دوم دانشکده من» بدترین فیلم رسول صدرعاملی است؛ کارگردانی که هنوز در دخترانگیهای «من ترانه 15 سال دارم» گیر کرده و به دنبال کشف آزادی، میان حسرتها و کمبودهای زن در جامعه ایرانی است.
دانشکده
فرم فیلم بهشدت خستهکننده و رو به زوال میرود. تدوین معکوس در بهوجودآوردن تعلیق دارماتیک، نه تنها نقشی ایفا نکرده بلکه محتوا را عیان کرده است. بازیها بهشدت مصنوعی است. بهسختی میتوان گفت «فرشته ارسطویی» توانسته در چند سکانس قابلیتهای بازیگری خود را بروز دهد؛ اما باید اذعان کرد «سها نیاستی»، در بهوجودآوردن نوستالژی «من ترانه 15 سال دارم» الکن مانده است. کاراکتر ویشکا آسایش در نقش «نوزاد» نیز کپی ضعیفی است از خانم دارابی در «ورود آقایان ممنوع» که علاوه بر یادآوری آن نقش، چهره جدید خود را تخریب میکند و کاربرد دراماتیک خود را از دست میدهد. جا دارد به این نکته نیز اشاره کرد که دانشگاه و شیوه تحصیلات عالیه در ایران به ایدهای کلیشه در سینمای ایران تبدیل شده است و پرداختن به چنین قصههایی نمیتواند نگاه جامعه را بازسازی کند.
محدوده
اصفهان جاذبههای سینمایی فراوانی دارد و سینمای ایران به جز هنرستان هنرهای زیبا، سیوسه پل و بعضاً چهل ستون چیز اضافهای به مخاطب نمایش نداده است؛ «سال دوم دانشکده من» نیز از این قاعده پیروی میکند. انتظار میرود صدرعاملی که خود متوالد اصفهان است، گوشههایی از این جغرافیا را به مخاطب ارائه دهد که کمتر یا هرگز دیده نشده است. اما متاسفانه برداشت اشتباه از میزانسن و کمبود ادله کافی برای اثبات آن فیلمنامه را دارای نقطه ضعفهای فراوانی کرده است.
فیلم اولی
گویا یک فیلم اولی پشت دوربین قرار گرفته است! قصهای که مسئله دارد، اما مسئلهاش سینمایی نیست و با یک مقاله در روزنامه میتوان سر و شکل اجتماعی–فرهنگی به آن داد. هیجان و استرس قابل انتظار از قصه و شخصیت ابداً به نمایش گذاشته نمیشود. از لحظه معرفی پدرام شریفی در نقش علی، به عنوان پسر خاله سها نیاستی برای مخاطب همه داستان لو رفته است. علاوه بر آن یک مخاطب فیلم باز به راحتی میتواند با دقت در فرم فیلم خیلی جلوتر فیلم را تعریف کند. تاریکی و ناامیدی یک اثر سینمایی بد بیشتر و خطرناکتر از فیلمهایی در ژانر خودکشی است.
پاییز
بهشخصه هرگز دوست ندارم یک منتقد کماکان مخالف شناخته شوم، اما سینمای ایران بهمراتب عقبتر و بیمسئلهتر از سینمایی همچون «مارول» است که با ابرقهرمانهایش تنها مخاطب را سرگرم میکند. اکران پاییزی امسال، زرد و برگریزان تر از هر سال بوده است. در این میان شاید «مسخرهباز» کمی به این زردی، رنگ قرمز اضافه کند؛ اما همچنان سینمای ایران در انتظار بهار دوباره آثاری چون «سوتهدلان»، «شاید وقتی دیگر» و... خواهد ماند.