چرا ارومیه توانست ما نتوانستیم؟
نسل فردا:باید دید چه اتفاقی افتاده است که مردم در ارومیه توانستهاند مسئله آب را تا حدودی حل و فصل کنند؛ اما در اصفهان این مسئله هنوز یک مسئله عقیم مانده است و ما نتوانستهایم از این مسئله یک گفتمان جمعی و عمومی ایجاد کنیم! میخواهیم امروز در این میزگرد روی همین مسئله و موضوع دیپلماسی آب تمرکز کنیم تا هم به نقطه نظرات عملیاتی دست پیدا کنیم و هم سوء تفاهمات را در این زمینه تا حدی بر طرف نماییم.
مناقشات آبی حاصل تضاد، تداخل و دعوای ارزشها با یکدیگر است!
مهدی فصیحی هرندی: در ارتباط با آب زایندهرود و مسائل و مشکلات مربوط به آن، تاکنون از جوانب مختلف صحبت شده است. با وجود واکاویهای به عمل آمده در این زمینه، اگر امروز از بنده به عنوان یک پژوهشگر بپرسند که مشکل زاینده رود چیست؟ هنوز پاسخ متقنی در این زمینه نمیتوانم ارائه دهم. شاید بحث دیپلماسی آب که به معنای گفت و گو یا ایجاد گفتمان در ارتباط با آب است، به آن مفهوم که در دیپلماسی عمومی و دیپلماسی که وزارت خارجه کشورها با آن رو به رو هستند، نباشد و بیشتر مفهوم عملی آن به معنای گفتمان آببران با یکدیگر باشد تا گفتمان حکمرانان. ولی این موضوع به این معنا نیست که ما گفتمان حکمرانان را از دیپلماسی آب (به عنوان یک مهارت در حکمرانی آب) خارج کنیم؛ اما این چارچوب به عنوان یک چارچوب علمی و عملی حل و فصل مناقشات در حوزه آب، حرفهایی برای گفتن دارد. هنر این چارچوب، این است که زمانی که مناقشات بر سر آب اتفاق افتاده است، در وهله نخست آن را واکاوی میکند تا نقاط اصطکاک این سیستمها با یکدیگر را مشخص کند. مناقشات آبی، زمانی اتفاق میافتد که سه سیستم اجتماعی، طبیعی و سیاسی با یکدیگر ترکیب شده و نقاط اشتراک (و تضاد) آنها و عملا ارزشهای آنها در تقابل با یکدیگر قرار میگیرند. در واقع مناقشات آبی، عملا مناقشه ارزشها با یکدیگر است. به این معنا که وقتی دیده میشود در اصفهان با استان مجاور بر سر آب تضاد به وجود میآید، دلیل اصلی آن این است که ارزشهای این افراد که همگی با آب در تماس بودهاند، عملا در تقابل با یکدیگر قرار گرفته است. بخشی از آن، ارزش اقتصادی است که اولین چیزی است که نمود پیدا میکند و بخش دیگر ارزشهای اجتماعی است که ممکن است به سالها قبل باز گردد. در دیپلماسی آب، مبحث برخورد این ارزشها و نحوه و چگونگی و علت آن هم مورد ارزیابی قرار میگیرد. از سوی دیگر دیپلماسی آب به دنبال ارائه یک راه حل پایدار در این زمینه است. مشکلی که وجود دارد، این است که تمامی راه حلهایی که برای مناقشات آبی ارائه میشود، متاسفانه راه حلهای کوتاه مدتی است که در یک بازه زمانی کوتاه پاسخگو است. به عنوان مثال تونل دوم کوهرنگ ۱۳۶۴ ساخته شد وتا سه سال مشکل آب اصفهان را حل کرد ولی باز هم این مشکل به صورت ریشه دار ادامه یافت چرا؟ چون نگاه تصمیمسازان و حکمرانان آب ما به حل این مسئله صرفا یک نگاه ابزاری بود؛ یعنی فقط با سد و تونل و خط لوله به دنبال حل مشکل آب بوده و هنوز هم هستیم. بازهم تاکید میکنم که مهمترین مانع در مدیریت زاینده رود، این است که تصمیمسازان هنوز نقاط تضاد را در این حوزه شناسایی نکرده اند و درک درستی نسبت به مسئله نداریم. اینکه آیا بر سر برداشت مکانی آب اختلاف وجود دارد یا بر سر برداشت زمانی آب؟! اینکه جدال و دعوا بر سر چند درصد از آب مشترک وجود دارد؟! و ...چارچوب دیپلماسی آب هفت مرحله برای رسیدن به یک توافق مذاکره شده، تعریف میکنند. اولین مرحله بعد از شناخت سیستم و بدنه سیستم یا مقیاسی است که ما روی آن مشکل داریم. باید دید آیا مقیاس ما حوضه زاینده رود است؛ آیا مقیاس، استانها هستند یا مرزهای سیاسی یا جغرافیایی؟ ما هنوز بر سر این گونه مسائل مشکل داریم. در مجلس شورای اسلامی، یک دهه چنین بحث میشود که مدیریت مرز سیاسی باشد، دهه بعد چنین گفته میشود که مدیریت بحث جغرافیایی و فیزیکی باشد! حال این سؤال مطرح میشود که به واقع کدام یک از این دو میتواند راهگشا باشد و پاسخی برای مسائل ما قلمداد شود. در یک مقالهای عرض کردهام که «جواب مشکل زایندهرود، مذاکره است ولی باید مسئله چه باشد! این موضوع بسیار اهمیت دارد که بدانیم قرار است بر سر چه موضوع یا مسئلهای مذاکره را شروع کنیم و ادامه دهیم.
استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری، مذاکرات خود را خوشبختانه بر سر موضوع آب شروع کردهاند که همین امر، یک پیشرفت اساسی محسوب میشود. منتها اگر صورت مسئله را مشخص نکنند و تنها به این موضوع بپردازند که ما میخواهیم برداشتها ازسد زاینده رود و بازه پل کله را محدود کنیم، این نوع برخورد قطعا محکوم به شکست خواهد بود و بر میگردیم به همان صورت مسئله مصوبه نه مادهای که میخواست به آن بپردازد. مصوبه نه مادهای که در آن آمده است، هر گونه برداشت غیرمجاز ممنوع! قبل از آن و برای مدت دوازده سال است که وزارت نیرو، برداشتهای غیر مجاز را میخواهد کنترل کند با طرح تعادل بخشی منابع آب با میلیاردها میلیارد هزینه؛ اما هنوز چنین اتفاقی نیفتاده است؛ بنابراین اگر این صورت مسئله به صورت یک طیف مسئله تعریف نشود، این گونه مذاکرات هم پاسخگو نخواهد بود و سرخورده خواهیم شد که دیدید مذاکره هم کردیم، نشد! مرحله بعد از تعریف صورت مسئله این است که به طور غیر رسمی آب بران شروع به برگزاری نشست هایی مثلا در سطح شوراها بکنند. این عملا یک نوع مذاکره غیر رسمی است که نکته جالب توجه آن این است که این گونه مذاکرات هیچ ثبت نوشتاری، گفتاری نمیشود، چرا؟ چون من کارشناس حوزه کشاورزی زمانی که در چارچوب سازمانی قرار میگیرم، به طور طبیعی نظراتم فرق میکند بازمانی که در موقعیت یک شهروند عادی قرار بگیرم. هدف این مذاکرات غیر رسمی و نشستها، این است که نقاط تضاد و اشتراک پیدا شود. چیزی که سالهاست به دنبال آن هستیم. مثال عرض کنم: ما فقط گلایه میکنیم که بالادست سد به دلیل دستوری از طرف مقامی اجرایی در ده سال قبل پمپاژ از سد را آغاز کردند. هیچ موقع به دنبال این نبودیم که ارزشها در منطقه اوزون آخاردر بالادست سد چیست؟ چرا و آیا این افراد در این منطقه واقعا علاقه مند به کشاورزی هستند؟! واقعا این را نمیدانیم. ظاهرا این دلیل غیر اقتصادی دارد. هیچ آنالیزاقتصادی حکم نمیکند که شما آب را به هفتصد متر ارتفاع پمپاژ و خاک را از جایی دیگر حمل کنید! در سنگ حفاری نمایید و درخت بادام بکارید! واقعا چرا این اتفاقات به وقوع میپیوندد؟ چرا کشاورز این طلایی را که به دست آورده است، عملا از دست میدهد؟ چون فرهنگ ما میگوید برف در هندوکش بهتر از طلا در قندهار است! همان فرهنگ، امروز به ما انتقال یافته است. تصمیم گیران ما هیچگاه در حوزه ارزشهای فرهنگی در ارتباط با آب، کار کارشناسانه و مفیدی انجام ندادهاند تا بدانند چرا برف در هندوکش بهتر از طلا در قندهار است. تنها به گفتن حق آبه، مراجعه به مقامات بالا و گله و شکایت اکتفا کردهایم. امروز دیگر حق آبه برای کسی اهمیت ندارد. چرا؟ باید به دنبال این باشیم که ریشه آن را بیابیم و با مذاکره آن را مدیریت کنیم. در دپپلماسی آب این روند ادامه پیدا میکند تا برسد به سطح حکمرانان. اینکه در این دیپلماسی ما کاملا بفهمیم که پیچیدگی این سیستم آبی چیست، بسیار اهمیت دارد. ما در مهندسی سیستمها سه نوع سیستم داریم: سیستم ساده، بغرنج و پیچیده. سیستم ساده این است که شما کلید روشن و خاموش را میزنید و از وسیلهای به راحتی استفاده میکنید. زمانی که این سیستم خراب شود، کاملا مشخص است که مشکل از کجاست. سیستم آبی را نمیتوان در نوع سیستم ساده طبقه بندی کرد، بلکه باید در سیستم پیچیده آن را گنجاند. به این معنا که در یک سیستم پیچیده علت و معلولها در خارج از آن سیستم قرار گرفته است. علت و معلول مناقشه زاینده رود، خارج از سیستم زایندهرود قرار گرفته است؛ بنابراین مهم است که حکمرانان این موضوع را درک کنند. نمیشود بگوییم که ما در یزد آب نداریم، خودمان با چهارمحال مذاکره میکنیم و اصفهان را کنار میگذاریم و آب را از بهشت آباد با لوله به یزد منتقل میکنیم. مسئله به این سادگی نیست چون باید در این فرآیند مثلا از رامشه عبور کنید. رامشه در استان اصفهان قرار گرفته است و تحت قیمومت سیاسی استان اصفهان قرار گرفته است. بنابراین مسئله به این راحتی نیست و نمیشود از بسیاری عوامل و مسائل فرار کرد. اینکه سیستم پیچیده را ساده تصور کنیم، نوعی خودفریبی است که نمیتواند مشکل را از اساس برای مردم ما حل کند. نکته دیگر این است که ما در سیستم حکمرانی آب باید اطمینان بیابیم از حضور گروداران واقعی و بعداز آن یک مکانیسم پایش توافقات داشته باشیم؛ البته این به این معنا نیست که یک گروه گشت و بازرسی تشکیل دهیم و بگوییم که روزها باید پاترولینگ کنند و در روستاها جست وجو کنند که چه کسانی در روستاها مشغول استفاده از آب غیر مجاز هستند. این روش جواب نخواهد داد. علاوه بر اینکه باید دلیل روی آوردن آن کشاورز به چاه غیر مجاز با همان رویکرد ارزشی بررسی شود،ما به سیستمی نیاز داریم که به انسان وابسته نباشد. این سیستم، سیستم تصاویر ماهواره است. الان دنیا پایش منابع آب،خشکسالی، سیلاب و ... را از این طریق انجام میدهد. پایش خشکسالی کالیفرنیا هم از طریق همین سیستم انجام پذیرفت. به غیر از پایش هوشمند زاینده رود نکته بعدی به اشتراکگذاری این اطلاعات است. فرهنگ به اشتراک گذاری اطلاعات در ایران صفر است. اگر این شد در این شرایط است که دیگر مدعی نمیتواند بگوید فلان جا، سی میلیون متر مکعب آب برداشت میشود و شخص دیگر در فلان سازمان آب بگوید سیصد میلیون متر مکعب آب برداشت میشود! این ده برابر اختلاف در آمار دهی، خودش مشکل ساز است و همه و همه آنچه که در ارتباط با دیپلماسی آب عرض کردم، میتواند منتهی بشود به یک توافق مذاکره شده. «توافق مذاکره شده» بسیار اهمیت دارد؛ چرا که توافق مذاکره نشده همان نتیجهای را دارد که در حال حاضر شاهد هستیم. حکمرانی آب صرفا با مصوبات وضع شده از جانب دولت جواب نمیدهد. مثال مصوبه نه مادهای از سال ۱۳۹۳ تا به امروز ماهیانه و هر دو ماه یک بار روی آن تاکید میشود، اما اجرا نمیشود، چرا؟ چون مصوبه هم باید مذاکره شده باشد؛اما اگر به توافقات مذاکره شده که بخشی از آن غیر رسمی و عرفی است، برسیم، قطعا در سطح محلی بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. مناقشات آبی، قابل حل شدن نیست تنها قابل مدیریت است به همین خاطر است که پایش توافقات با یک بدنه غیر انسانی، بسیار اهمیت دارد. مثالی که برای چارچوب دیپلماسی آب دارم، مناقشه بر سر رودخانه نیل است. در رودخانه نیل، هشت کشور درگیر هستند. این هشت کشور از اتیوپی در بالا دست شروع میشود تا مصر که هزاران سال است با نیل آن را میشناسیم و کشاورزی مصر به نوعی با نیل گره خورده است. قدرت مصر از نیل است. سد اسوان به عنوان نشانه ابهت مصر است. اتیوپی در بالا دست در حال ساخت سدی به نام سد رنسانس است. مصر هم به تکاپو افتاده است. رئیس جمهور مصر چند ماه بعد از اینکه با کودتا بر مسند نشست، یکی از اولین اقداماتی که انجام داد، مذاکره با اتیوپی بر سر مسئله رودخانه نیل بود. این اقدام، قدم بسیار مهمی بود برای اینکه مناقشه به سمت مدیریت برود. در مبحث نیل هم با چارچوب دیپلماسی آب، مصر و اتیوپی به مذاکرات ورود پیدا کردند. راه حلی که این دو کشور برای این مناقشه پیدا کردند، این است که سد رنسانس به جای اینکه ظرف یک سال آبگیری شود، ظرف ده سال آبگیری شود. در این ده سال ارزش ایجاد میکند؛ ارزش اقتصادی، اجتماعی و ... شما از دریاچه ارومیه یاد کردید. ارومیه در حال حاضر اتاق دیپلماسی آب دارد. در این اتاق فکر باید ظرف ده سال ارزش گذاریهای جدید صورت پذیرد. ارزش جدید ارزش اقتصادی است. تغییر الگوی کشت میخواهید بدهید باید ظرف ده سال اتفاق بیفتد. کسی که در هامون نسل در نسل صیاد بوده است، نمیتوانی به او بگویی که در کارخانه کفش در مرز پاکستان کار کند و شغل خود را تغییر دهد. کشاورزی که در ورزنه هشتاد سال است کشاورزی کرده است و تمام زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی او بر همین اساس بنا شده را نمیتوان وادار به تغییر این سیستم کرد.
دخالت دولت در حوزه آب، آغاز بحرانها
نسل فردا: می گویند آب از زمانی دچار مشکلات حاد شد که دولتها به جای مردم وارد گفتوگو و دیپلماسی شدند و اگر برگردیم به اصفهان و زاینده رود خودمان،میبینیم به رغم اینکه مشکلات مربوط به آب زاینده رود بنا به شرایط جوی، همواره وجود داشته؛ اما چون این مشکلات و مسائل همواره به دست مردم حل میشده و دولت دخالت نمیکرده، مشکل به شکل امروز وجود نداشته است.
اضمحلال میرآب ها؛ اضمحلال زاینده رود
فصیحی هرندی: از زمانی که سیستم میرآبی از دهه پنجاه در زاینده رود مضمحل شده (یکی از وظایف میرآبی حل مناقشه بود) بحران آغاز شده است. میراب، انسان معتمدی بود که برای حفظ عدالت از بازههای وسط رودخانه انتخاب میشد که نه رودخانه را پر آب ببیند و نه کم آب! پایین دست آب را کم آب میبیند و در عدالت تقسیم آب اثر میگذارد. میراب به واسطه ریشسفیدان توسط مردم انتخاب میشد و اگر در وظایفش اختلال ایجاد میشد، خلع ید میشد. ما این روند را به هم زدیم و مضمحلش کردیم؛ البته منظور ما این نیست که برگردیم به گذشته؛ این یک خلط مبحث است. ما میخواهیم به گذشته نگاه کنیم. داستان میرآب ها در مبحث حکمرانی آب مغفول افتاده است که ما فکر میکنیم هر آنچه در گذشته بوده، باطل است.
بحران آفرینی در حوزه آب برای رونق بازار بورس
محمد حسین رامشت: در ابتدای صحبت خود از واژهای به نام "بحران آب" یاد کردید. بسیاری معتقد نیستند که اصلا ما با بحران آب مواجه هستیم، بلکه بسیاری میخواهند این بحران را ایجاد کنند؛ چون در قبال این بحران است که میتوانند منافع خاص خود را تأمین کنند. متولی آب در کشور، وزارتخانهای است به نام وزارت نیرو و مرتب به ما اخطار میدهد که آب کم مصرف کنید. قیمت آب را بالا میبرد و به هیچکس نیز اجازه دخالت در مدیریت آب نمیدهد. حتی اگر یک چاه دستی هم بخواهید بکنید، حتما باید مجوز این وزارتخانه را اخذ کنید؛ اما امسال در جنوب غرب ایران بیش از 97 میلیارد متر مکعب در یک موج بارش، آب بارید و از کشور خارج شد.
براساس قیمت گذاری وزارت نیرو، با یک ضرب ساده میزان خسارت وارد آمده را به خوبی میتوانید متوجه شوید. سرمایهای بوده که به ما داده شده؛ اما چون مدیریت نکردهایم، این سرمایه از بین رفته است. عدد و رقم، نجومی است. نه تنها این سرمایه را از دست دادهایم؛ بلکه به منطقهای که این بارشها در آن صورت گرفت، خسارت زیادی وارد شد؛ به طوری که این خسارت بیش از خسارت وارد آمده در دوران هشت سال جنگ برای این منطقه بوده است. آیا ما حق داریم که از متولیان و مسئولان حوزه آب کشور در این زمینه بخواهیم پاسخگو باشند و بگویند دقیقا بنا به چه دلیلی این اتفاق حادث شده است؟
در سازمانهای دولتی ما اگر هزارتومان خرید بر اساس ضوابط اداری انجام ندهید، توسط سازمان بازرسی کشور بازخواست میشوید، آیا میتوان گفت سرمایه آبی بیش از 50،000،000،000،000 تومانی از دست رفته کشور را که باید باز خواست کند؟
ما در کشوری زندگی میکنیم که بخش عمدهای از بارشهای آن بارشهای اتفاقی است. سیاست کلی مدیریت اتفاقی آب کشور با آنچه اکنون مدیریت میشود، تفاوت فاحش دارد. بسیاری معتقدند که بحران آب به طور عامدانه توسط برخی برای دست اندازی به منابع مردمی و افزایش مرکز قدرت ایجاد میشود. جنگ قدرت در واقع مسبب ایجاد این بحران است.
در دنیا یک رسم جاهلی وجود دارد و آن اینکه تمامی منابع اصلی مردم کشورها با هزار ترفند باید توسط گروههای خاصی مصادره و تملک شود. مثلا نفت. شما فکر میکنید چرا حتما باید وزارت نفت منابع نفتی را اداره کند؟ چون منابع مالی عظیمی در سیکل آن گردش میکند. چرا برق را وزارت نیروباید اداره کند؟ چون تجارت برق، ثروت آفرین است وآنها را در بلعیدن درآمدهای ملی کمک میکند. منابع دیگر ما نیز چنین سرنوشتی داشته و دارند. منابع جنگلی ما تا پیش از این در دست مردم بود و با ایجاد سازمانی با عنوان سازمان منابع طبیعی وجنگلداری و مراتع مدیریت این منابع نیز رفته رفته در تیول قشر خاصی قرار گرفت. هدف این سازمان این بوده که از جنگلهای کشور حفاظت کند؛ اما از روزی که این سازمان درست شده تاکنون جنگلهای ایران از 18 میلیون هکتار به 11 میلیون هکتار کاهش یافته و تنها در همین سال گذشته براساس گزارش
خبر گزاری مهر 500 هزار متر مکعب از جنگلهای ما توسط دولت تخرب شده است.
بنابراین این سازمان نتوانسته است وظایف خود را به درستی انجام دهد. جالبتر این است که ما صاحبان اصلی جنگلها را از جنگل بیرون کرده و به آنها می گوییم دامهای شما جنگل را از بین میبرد و آنها را در خانههای چند ده متری خارج از مناطقی که از 500 سال پیش تا کنون درآن ساکن بوده و از آن حفاظت میکردهاند، تبعیدکردهایم؛ اما همان سازمان جنگلداری و مراتع، دویست هزار هکتار از همین جنگلها را به شرکتها و...واگذار کرده است. چرا این اتفاق می افتد؛ چون جنگل منابع ثروتی سرشاری است که نباید در مالکیت مردم باشد و تنها صاحبان قدرت باید به این منابع دسترسی داشته باشند.
از جمله منابعی که در سطح دنیا به شدت روی آن حساسیت به خرج داده میشود، آب است. آب را نباید کشاورزان مالک باشند؛ چون بهخوبی واقفند که میتوان از این منابع سودهای کلان نصیب خود کنند و برای دستیابی به این منابع، راهبرد اصلی آنها، ایجاد بحران تصنعی است. بنابراین بحران ایجاد میکند تا به مردم بگویند آب نیست تا بتوانند آب را در بازار بورس مطرح کنند و راههایی برای تسلط بر این منابع باز کنند. برای آنکه صدق گفتار آقایان روشن شود، باید گفت مگر نمیگویید بیش از 80 درصد آب را کشاورزان مصرف میکنند و مگر شما آمار نمیدهید که 70 درصد آب دربخش کشاورزی تلف میشود. خوب مگر آب مصرفی شهری چقدر است؟ باز آمار میدهند 5 تا 7 درصد واگر شما 10 تا پانزده درصد صرفهجویی کنید، قطع آب نخواهید داشت. اگر آمار شما واستدلال شما درست است، از 70 درصد آب تلف شده در کشاورزی تنها نیم درصد کم کنید و به ما شهر نشینان اختصاص دهید و این قدر هشدار و جریمه و خطاب وعتاب ... ندهید.
به من شهرنشین هرسال می گویند اگر آب مصرف کنید وصرفه جویی نکنید، مواجهه با قطع آب خواهیم شد و هر ساله با این ترفند از ما بابت یک متر مکعب آبی که مصرف میکنیم پول بیشتری میگیرند. من از جانب کشاورزان به شما قول میدهم آنها حاضرند به جای نیم درصد 10 درصد آب کمتر مصرف کنند تا شهرنشینان با قطعی آب روبه رونباشند؛ اما زمانی که به کشاورزان مراجعه میکنیم، متوجه میشویم که در این چند سال اصلا آبی به کشاورز داده نشده است که بخواهیم از کشاورز بگیریم و به شهرنشین بدهیم. این موضوع نشان میدهد مشکل چیز دیگری است و اصلا به آن ترتیب که تبلیغ کردهاند و گفتهاند، نیست. هدف اصلی از ایجاد بحران تصنعی آب، حذف مالکیت مردم و سپردن مالکیت آن به یک قشر خاص است.
حل بحران آب، قبل از جنگ آب
نسل فردا: باید بحران تعریف شود و دقیقا گفته شود منظور از بحران چیست؟ بحران آب، همان وضعیتی است که در حکمرانی آب امروز در اصفهان و در قبال زاینده رود شاهد هستیم. این میزگرد، با هدف بررسی بحران موجود و اینکه چگونه میتوانیم از این بن بست خارج شویم، تشکیل شده است. همان طور که آقای دکتر فصیحی فرمودند، دو کشور اتیوپی و مصر توانستند این بحران را تا حد زیادی حل کنند ما هم واقعا میخواهیم قبل از اینکه این بحران منجر به جنگ قومیتها و بخشهای مختلف جغرافیایی با یکدیگر شود، به طور قابل قبولی حل و فصل شود.
بحران را ایجاد کردهاند
رامشت: این بحران را ایجاد کردهاند. اگر شما مسئله را به درستی نشناسید، نخواهید توانست راه حل مناسبی برای آن پیدا کنید. من به یک موضوع کلی اشاره کردم و آن هم این است که منابع قدرت، منابع مالی را به خوبی شناسایی میکنند و بعد به این منابع دستاندازی میکنند. آن قشری که امروز تحت فشار قرار گرفته و سرکوب شده، قشر کشاورز است. از آن زمان که صنعت را شروع کردهایم تا به امروز، سالهاست که میگذرد. نماد اصلی صنعتی ما کارخانه ذوب آهن و کارخانه فولاد است. پس از 60-70 سال فولاد ما را کسی نمیخرد و آن قدر وضع این کارخانهها بد است که ماههاست حقوق کارگران و کارکنان بازنشسته این کارخانه پرداخت نشده است. این در حالی است که صنعت ما، بیشترین وامها را دریافت کرده، بیشترین زمینهای رایگان و مجانی را در اختیار گرفته و بیشترین تدارکات دولتی و حمایتهای دولتی از این کارخانهها به عمل آمده است. در واقع حمایتی که از صنعت شده، به هیچ عنوان از کشاورزی نشده است؛ اما وقتی وارد بازار بین المللی میشوید، میبینید که کشاورز ما هر چه تولید میکند، در بازار بینالمللی به سرعت به فروش میرود. کدام کشور حاضر است خودروی ایرانی را خریداری کند؟ اما محصولات کشاورزی ایران در کشورهای مختلف با سهولت بیشتری به فروش میرسد. این موضوع بدین معناست که آن قشر که کمتر از بقیه منابع مالی را استفاده کرده است، کمتر رانت و وام دریافت کرده و بیشترین فایده را عاید مردم و کشورمان کرده است. برای اینکه بخش کشاورزی را بکوبند، دهها مقاله مینویسند ودر مذمت اینکه یک عدد هندوانه چند لیتر آب مصرف میکند و اصلا تولید هندوانه مقرون به صرفه نیست و...! بارها وبارها گفته و نوشته میشود؛ اما هیچکس این سؤال را مطرح نمیکند که یک کیلو فولاد چه مقدار آب مصرف میکند؟! فولاد، کیلویی دو هزار و پانصد تومان در بازار به فروش میرسد؛ در حالی که آب مصرفی تولید هر کیلو فولاد، چندین برابرقیمت فولاد تولید شده است! یا تبلیغ میشود که باید آب مجازی مصرف کنیم و مثلا ژاپن در سال، 16 میلیارد متر مکعب آب مجازی وارد کرده ولی نمیگویند که ایران هرسال بهطور متوسط فقط 3 تا 4 میلیون تن گندم وارد میکند که آب مجازی آن، دهها برابر آن چیزی است که ژاپن وارد کرده، این گفتهها و تبلیغات تنها یک معنی دارد و آن اینکه کالاهای کشاورزی را نیز از خارج کشور وارد کنیم. همه این حرفها برای این زده میشود که منابع را از کشاورز ما بگیرند تا بتوانند واردات داشته و بتوانند منافع خود را حفظ کنند. این گونه مسائل باید مطرح شود تا صاحبان قدرت دست از کشمکش بر سر منابع آبی ما بر دارند. همین منابع قدرت اصلا برایشان مطرح نیست که میان اصفهانیها و یزدیها و چهارمحالیها بر سر آب دعوا ایجاد شود. این افراد میخواهند دعوا ایجاد کنند تا به همه بگویند در این زمینه بحران داریم تا از آب گل آلود، ماهی بگیرند.
برداشت بی رویه آبهای زیرزمینی و چرایی آن!
نسل فردا: صحبتهای شما کاملا درست است؛ اما نمیشود این موضوع را کتمان کرد و این سؤال را نپرسید که پس از انقلاب ما چه مقدار از منابع آبی خودمان را مصرف کردهایم، خصوصا منابع آب زیرزمینیمان را! باید بپذیریم که ما آبهای زیرزمینی را بی رویه برداشت کردهایم.
رامشت: خوب باید این سؤال هم مطرح شود که ما چرا به برداشت بی رویه آبهای زیرمینی اقدام کردهایم؟ آقای دکتر فرمودند که ارزشهای جامعه ما تغییر کرده است؛ اما این سؤال باز مطرح میشود که این ارزشها را چه کسی یا چه کسانی تغییر دادهاند؟ وقتی آب من که سهم من است، به من داده نمیشود؛ مشخص است که تعداد چاههای غیر قانونی و غیر مجاز افزایش پیدا میکند. مشخص است که در نبود سهم عادلانه فرد از حق آبه اش، او به سمت برداشت غیرمجاز از آبهای زیرزمینی گرایش پیدا میکند. چرا چاههایی که غیر مجاز زده شده است را پس از مدتی به آنها مجوز دادهاند؟! چون خود منابع قدرت و ثروت هم میدانند که حق عدهای را خوردهاند و برای ساکت نگاه داشتن این افراد مجبورند دستور دادن مجوز به چاههای غیر مجاز را به آنها بدهند.
ارائه مجوز به 500 هزار چاه غیر مجاز
تیموری: مسئله اینجاست که همه این چاههای غیر مجاز با این شرایط و دلایل که شما فرمودید، ایجاد نشده است و خیلی از آنها خارج از تعریف شما از این شرایط ایجاد شده است. بسیاری از بارگذاریها که انجام پذیرفته، حق طرف نبوده است. ما اگر بخواهیم ظرفیت آب کشور را در نظر بگیریم، باید برگردیم به نیم قرن گذشته. بحران ما درست از همین زمان آغاز شد. کسی منکر این موضوع نیست که کشور ما در یک منطقه گرم و خشک قرار گرفته است. ما به چیزی در حدود 500 هزار چاه غیر قانونی مجوز دادهایم که خارج از ظرفیت آبی کشور است.
هر مدل توسعه، ارزشهای خاص خود را به همراه میآورد
فصیحی هرندی: هر مدل توسعه، به همراه خود ارزشهای خاص خود را به دنبال میآورد. مدل توسعه ما از لنز دوربین صنعت بوده است و اگر بخواهیم رادیکالی به این موضوع نگاه کنیم، باید بگوییم که صنعت مدل توسعه اشتباهی بوده است. اثرات تقسیم آب زایندهرود، برمیگردد به دوران اردشیر بابکان. پس این موضوع نشان میدهد که حداقل پنج هزار سال در همین جغرافیا کشاورزی وجود داشته است و قطعا نمیتوانیم از نظر علمی ادعا کنیم که در این دوره پنج هزار ساله هیچگاه خشکسالی مثل امروز نداشتهایم؛ چرا که این ادعا کاملا غیر علمی است؛ بنابراین این مدل توسعه اگر تغییر نکند، ما به تناوب این مشکلات را خواهیم داشت و این فروپاشی اجتماعی که امروز دیده میشود، ادامه خواهد یافت. امروز دیگر بحث بحران وجود ندارد؛ بلکه مسئله این است که ما دچار فروپاشی شدهایم. فروپاشی سیستم اجتماعی زاینده رود؛ سیستم هیدرولوژیکی زاینده رود اتفاق افتاده است. ما ابتدا با دستکاری در سیکل هیدرولوژیکی زاینده رود، تغذیه اتوماتیکی آن را به هم ریختهایم و بعد این موضوع منجر به فروپاشی سیستم اجتماعی زاینده رود شده است. وقتی مدیریت حوزه آبریز به جای اینکه جامعه محور باشد، تکنولوژی محور شود (نه در ایران بلکه در همه دنیا) بحران ایجاد خواهد شد. ما همواره افراط کردهایم و فراموش کردهایم که طبیعت به قول غربیها معشوقه خطرناکی است اگر به آن خیانت کنیم، این خیانت هم تا صدها سال تبعات سوء خود را به جامعه و مردمانش نشان خواهد داد. آنهایی که دربالا دست سد در حال برداشت آب هستند، یک عده از نوادگان آنهایی هستند که روستاهایشان در پشت آب سد دفن شد؛ روستاهایی نظیر اوزون آخار و آباچی... ما باید این گونه مباحث را تنزل دهیم به گفت و گو. اینکه یک نفر در ارتباط با بحران آب زاینده رود دیدگاه تکنولوژی محور داشته باشد را نمیتوانیم دیدگاههای او را تغییر دهیم. چرا ما نمیتوانیم مشکل آلودگی هوا را حل کنیم؟ به همان علت که نمیتوانیم مشکل بحران آب را حل کنیم. ما بحث را به این موضوع تنزل میدهیم که باید در شرایط فعلی به یزد آب بدهیم یا به اصفهان؟! این در حالی است که اصلا موضوع، چیز دیگری است. موضوع مباحث، حکمرانی آب است. در مبحث حکمرانی آب آمدهایم وزارت نیرو را -که در چارچوب سازمانی باید سیاست گذار باشد- و دولت را -که هیچگاه نباید مسئولیتش مسئولیت اقتصادی باشد- به یک دریچه کوچک تنزل دادهایم. وزارت نیرو مدیریت به هم پیوستهاش به این تنزل یافته است که دریچه سد با دستور وزارت خانه باز یا بسته شود! کاری که قبلا با دستور مقامات درجه سوم انجام میپذیرفت. در گذشته نه وزیر و نه معاون، بلکه یک مدیر کل با توجه به شناختی که از شرایط موجود داشت، اقدام به چنین کاری میکرد. این مدیر کل، شرایط محلی را میشناخت و بر اساس آن تصمیم گیری میکرد؛ اما امروز وزارت نیرو آن قدر گسترده است که اصلا محلی نمیشناسد و حتی اصفهان و چهار محال هم برای او بیگانه است. به نظر من سیستم مدیریت استانی آب درست است؛ اما نه به نحو موجود. ما آمدهایم مدیریت استانی آب را با همان وظایف مدیریت منطقهای به بخش استانی واگذار کردهایم که این امر اتفاق اشتباهی است که تداخل مسئولیت ایجاد میکند.