
گفتوگو با یک پزشک درباره «سهمیههای دستیاری پزشکی» که در فضای مجازی بالا گرفت؛
تعداد بازدید : 2
مسئله دستیاری!
نویسنده : دریا وفایی/ گروه جامعه
اخیراً برای چندمین بار بحث سهمیههای دستیاری پزشکی در فضای مجازی بالاگرفته است و موضوع چالشبرانگیز جامعه بهداشت و درمان بهویژه پزشکان شده است. بابک زمانی ازجمله پزشکانی است که معتقد است، این بحث دیگر اهمیت سابق و ارزش پرداختن را ندارد.
وی درباره چرایی آن میگوید: داستان ازاینقرار است که تا همین چند سال پیش امتحان دستیاری پزشکی در ایران یکی از دشوارترین و پرمخاطرهترین امتحانات بود. تعداد قبولیها در برابر تعداد شرکتکنندگان بسیار اندک بود. فهرستی از رشتههای محبوب در میان پزشکان وجود داشت که بالاترین نمرهها، رشتههای محبوبتری را میخواستند و این رشتهها هرازچندگاه جابهجا میشدند و متخصصان آن رشته به خود میبالیدند که رشته ما از بالاترین رشتههای مورد درخواست داوطلبان است. وی ادامه میدهد: دشواری رقابت آنقدر بود که بسیاری بعد از چند بار شرکت، موفق نمیشدند و بسیاری هم از همان ابتدا قیدش را میزدند. در چنان شرایطی استفاده از سهمیه برای اخذ تخصص، یک رانت جدی محسوب میشد؛ مصداق عینی بیعدالتی. استفاده از این رانت نهتنها به معنای معافیت از ماهها کلاس کنکور، شب بیخوابی و استرس بلکه امکان تحصیل در رشتهای بود که گمان میرفت زندگی و آینده فرد را تأمین میکند.
زمانی یادآور میشود: این آرزویی عبث بود چراکه در سیستم اجتماعی که پزشکی عمومی نتواند زندگی کند، تخصص هم در درازمدت نخواهد توانست. خب آشکار بود که سهمیه باهدف ماندگاری پزشکان در شهر یا کشور هم به نتیجه نخواهد رسید و هرگونه تعهدی در برابر سیل مهاجرت، تابوتوان نخواهد داشت.
این پزشک میگوید: آن موقع در شرایطی که آموزش پزشکی کشور در قطع ارتباط کامل با بینالملل طب، بیاعتنایی و فراموشی تمام استانداردهای آموزش پزشکی داشت هرروز به قهقرا میرفت، کیفیت کار پزشکی تنها به دلیل انتخاب سرسختترین و کوشاترین افراد، به همان اندازه افت نکرد. وی در ادامه توضیحاتش بیان میکند: انتخاب افرادی که قادر بودند بدون دستمزد بهجای زندگی متعارف، بدون مربی و استاد آخرین چاپ کتابها و منابع پزشکی را، هم از برکنند، هم به کار بیندازند و هم بهنوبه خود بر اساس همان منابع بعد از فارغالتحصیلی دورههای فلوشیپ راه بیندازند و فوق تخصص بدهند، باعث نمیشد که به کیفیتی علمی آنسان که در زادگاه این فنّاوری وجود دارد، دستیابیم اما درهرحال این تکیهبر تلاشهای فردی، راز حفظ حداقلی از کیفیت در کار پزشکی ما بود.
وی ادامه میدهد: با سهمیه و گسترش سالبهسال آن و راهیابی افرادی که توانی تا آن حد خارقالعاده نداشتند، سیستم سلامت کشور از این تنها هسته فعال خود رفتهرفته محروم میشد و این نتیجهای جز افت کیفیت سلامت در کشور نداشت.
زمانی خاطرنشان میکند: حالا همه اینها بحثهای مربوط به گذشته به نظر میرسند. سیستم مورداشاره با تمام اشکالاتش حاکی از یک نکته اساسی بود؛ امید به آینده منجر به ماندن در کشور، تلاش چندینباره برای قبولی و شروع مشغلهای امیدبخش در داخل همین کشور بود؛ حتی تلاش برای استفاده از رانت سهمیه هم بههرحال از نوعی امید حکایت داشت.وی اضافه میکند: با عمیقترشان هرچه بیشتر بحران سلامت و پزشکی و بهتبع آن آموزش پزشکی در کشور، کار بهجایی رسیده که دیگر همان امید هم در حال رخت بربستن از اذهان جوانان کشور است و شاهدیم که اقبال برای ادامه کار در کشور ولو با گرفتن تخصص، هرروز کمتر از روز پیش میشود.
این پزشک میگوید: صندلیهای دستیاری حتی برای رشتههایی که سابقاً تاپ محسوب میشد، خالی میماند و جوانان در پی آسمانهایی دیگر برای آویختن قبای خود هستند. وقتی موج مهاجرت بخش مهمی از اساتید و متخصصان را هم در برگرفته، چه جای ماندن برای کسی که تازه در شروع کار است و سالهای بیشتری برای طی کردن دشواریهای خارج از کشور در اختیار دارد؟ کسانی هم که به دنبال رانت هستند، قطعاً بهزودی از امکانات خود برای کار دیگری، پرسودتر، استفاده خواهند کرد.
وی تأکید میکند: همینالان البته هنوز بسیاری به دنبال ادامه تحصیل در کشور هستند که استفاده از سهمیه بار مضاعفی بر جسم و روح ایشان میگذارد؛ اما باید ترسید از روزی که سهمیه و داوطلبی وجود نداشته باشد و تخصص گرفتن در داخل کشور به شکل یک مأموریت دشوار دولتی درآید که افراد با اکراه بپذیرند. به گمانم با ادامه این وضع خیلی دور نیست؛ تخصص تحمیلی قطعاً مصائب بیشتری از تخصص سهمیهای خواهد داشت.