امان از برخی همکاران ما و فغان از بعضی فوتبالیستها
تعداد بازدید : 2
آبیِ پررنگ مثل «وریا غفوری»
وقتی در ایران پای فوتبال وسط باشد هر جای نقشه هم که باشی تمایل داشتن به یکی از دو رنگ آبی یا قرمز، پررنگتر است. چه جنوبی باشی با آن همه هیجان شریف، چه آذری باشی با شور مثال زدنی و چه مرکز نشین نقشه خشک ایران باشی و سپاهانی یا کرمانی. آخر در جایی یا موقعیتی هر قدر هم که نخوایی رنگِ پررنگتر خودش را نشان میدهد. همه اینها مقدمهای است برای آبی شدن و آبیتر شدن از جنس یک ورزشکار که نشان میدهد میشود فوتبالیست بود و همه چیز را در صفرهای بی شمار قراردادها ندید، میشود از مستطیل سبز پول درآورد و به ریش طرفدار نخندید، میشود آبیِ پررنگ بود مثل «وریا غفوری» و هر وقت لازم شد صدای مردم بود. خلاصه در عصر بی قهرمان امروزه که همه به دنبال شهرتهای «تیک آبی» دار هستند دمِ کسی گرم که از سانسور در رسانه میلی نمیترسد و کمی حرفی از مردم می زند. این طوری شاید یادمان بماند رسالت ورزش و ورزشکار 40 میلیاردی شدن نیست و در این وانفسا میشود «تختی وار» ورزش کرد. جالبتر حمله و هجمه رسانههایی است که یارانههای دولتی را با جارو برقی جمع میکنند و آگهیهای دولتی را سر میکشند و بودجههای سازمانی را قورت میدهند و بعد از وریای غفوری بد می گویند و بد مینویسند. اینکه او را بازیکن پیری بنامیم که فلان و است و بهمان است یا پا به سن گذاشته و دوران اش تمام شده و در ستونها و یادداشتهایمان او را لِه کنیم خیلی کار شاقی کردهایم؟! او با کسی نمیجنگد چون سرجنگ ندارد. او فقط از مردمی حرف زد که کسی حرفشان را نمیشنود. بدتر از این همکاران مطبوعاتی ما، همکاران وریا هستند؛ به خصوص آنها که میتوانند حرف بزنند و احتمال میرود کمتر دغدغه میلیارد داشته باشند و فکر میکنیم شاید بعد از این همه سال در فوتبال سیر شدهاند ولی هنوز گرسنهاند و به دنبال پول. وای بر آنها که سکوت کردهاند و در حمایت از دوست و همکارشان لام تا کام نمیگویند. وریا غفوری یک ایرانی است که دلش برای مردم سرزمینش میسوزد، همین.