آیا «الیگارش های روس» تاریخ شوری را تکرار میکنند؟
تعداد بازدید : 26
یک احتمالِ جنجالی در بحبوحه «جنگ اوکراین»
نویسنده : سامان سفالگر / گروه بین الملل
به گزارش خبرنگار بین الملل نسل فردا؛ همزمان با اوج گیری «جنگ اوکراین» گمانه زنیهای مختلفی در مورد سرنوشت نهایی این جنگ و به طور کلی ابعاد مختلف این بحران از سوی ناظران و تحلیلگران بین المللی مطرح میشود. در این راستا، تحلیلگران به ارزیابی احتمالات مختلف در قالب معادله اوکراین میپردازند و گزارههای مختلف در این رابطه را که شاید بعضاً افکار عمومی حتی به آنها فکر هم نمیکنند، مورد بررسی و تحلیل قرار میدهند.
در این میان شاید یکی از جنجالیترین گزارههایی که کمتر به آن توجه شده است، احتمال ترور «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه در بحبوحه جنگ اوکراین است. تردیدی نیست که جنگ اوکراین آنگونه که مطلوب پوتین بود پیش نرفت. ارزیابی دستگاههای اطلاعاتی روسیه و شخص رئیس جمهور این کشور در مورد جنگ اوکراین، فتح 72 ساعته کیِف پایتخت اوکراین بود. جدای از اینها، آنها فکر میکردند که مردم اوکراین نیز به گرمی از ارتش روسیه استقبال خواهند کرد و در جبهه مقابل، اروپا و آمریکا و ناتو هم دچار اختلاف میشوند و قادر نخواهند بود واکنشی منسجم را به روسیه نشان دهند. این دو مساله نیز کاملاً برعکس اتفاق افتاد و جدای از اینکه در مدت اخیر شاهد مقاومتهای مردمی قابل توجه در اوکراین در برابر حمله روسیه به این کشور بودهایم، برخی تحلیلگران معتقدند که این اقدام روسیه (حمله به اوکراین)، عملاً اتحاد اروپا و آمریکا را به نحو قابل توجهی بار دیگر احیا کرد. مجموع این مسائل موجب شده در شرایط کنونی، روسیه به اهداف از پیش تعیین شده خود نرسد و در عین حال با فشارها و هزینههای سنگینی نیز بویژه در بخش اقتصادی، بواسطه تحریمهای گسترده غرب علیه خود، رو به رو باشد.
در این میان، باید توجه داشت که بخش قابل توجهی از نخبگان سیاسی واقتصادی روسیه، بویژه الیگارش های این کشور و شخصیتهای ذی نفوذ در روسیه، تا حد زیادی به دلیل فرمان پوتین در حمله به اوکراین، با ضرر و زیانهای سهمگین رو به رو شدهاند و شاید به صورت عیان این مساله را بیان نکنند (از بیم برخوردِ شدید دولت روسیه) با این حال، از درون، مخالفتهای شدیدی را با شخص پوتین و این اقدام او ابراز میکنند. این مساله عملاً آنها را به کنشگرانی مستعدِ طرح ریزی برنامههایی جنجالی، نظیر ترور رئیس جمهور روسیه تبدیل میکند. در واقع، وقتی این شخصیتهای متنفذ به این نتیجه برسند که هزینههای اقدامات پوتین برای آنها به شدت بالا رفته، هیچ بعید نیستند که از طریق افزایش قدرت خود (به واسطه اتحادهای پنهانی)، سعی کنند تا مانع اصلی منافعشان یعنی شخص پوتین را از سر راه بردارند. البته که تاریخ روسیه در این زمینه نمونههای مشابهی را نیز به خود دیده است. به عنوان مثال «جوزف استالین» رهبر سابق اتحاد جماهیر شوروی، بر اساس برخی گزارشات بواسطه طرح ترور «لاویرِنتی بریا» (رئیس پلیس مخفی و سرویسهای امنیتی شوروی) و توسط سم موشِ «وارفارین» ترور شده است (مساله ای که در نوع خود موجب سکته مغزی استالین شده بود). در نمونهای قدیمیتر در تاریخ روسیه نیز، «تزار پل اول» که او نیز به دلیل رویههای خاصی که در عرصه سیاست خارجی کشورش در پیش گرفت، تا حد زیادی نخبگان سیاسی روسیه را از خود بیگانه کرده بود، با اتحاد آنها علیه خود و حمله آنها به محل سکونتش و در نهایت قتل خود مواجه شد.
البته که ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه توسط یکی از قویترین سیستمهای امنیتی جهان محافظت میشود، با این حال، باید توجه داشت که سیلی از عوامل از جمله: گسترش اعتراضات در روسیه علیه وی، نقش بستن تصویری منفی از او در اذهان افکار عمومی بین المللی، وارد آمدن آسیبهای اقتصادی قابل توجه به روسیه بر اثر اقدام وی در حمله به اوکراین، و نارضایتیهای گسترده در میان نخبگان سیاسی و اقتصادی این کشور علیه وی عملاً شکل گرفته و مجموع این مسائل میتوانند دامنه کنشگریها و اقدامات پوتین را به نحو قابل ملاحظهای محدود کنند. تردیدی نیست که اگر شخصیتهای ذینفوذ و الیگارش های رده بالای روسیه که حتی تا همین الان نیز خسارتهای اقتصادی قابل توجهی را در نتیجه حمله روسیه به اوکراین متحمل شدهاند، به این نتیجه برسند که تداوم حضور پوتین در قدرت آسیبهای به مراتب عمیقتر و جدیتری را به آنها وارد خواهد کرد، در انجام اقداماتی علیه پوتین که منجر به جبران خسارتهای آنها شود هیچ دریغ نخواهند کرد و احتمال اینکه در ادامه راه شاهد رویدادهای غافلگیر کننده در روسیه باشیم، به شدت بالا خواهد رفت.