روابط نوین تهران–آنکارا در یک صد سال گذشته فرازها و در عین حال فرودهای بسیاری به خود دیده است. نزدیکی دو کشور در دوران «رضاه شاه – مصطفی کمال» نمونهای از فرازها و رویارویی دو کشور در تحولات آسیایی غربی از زمان بهار عربی نمونهای از فرودهای این رابطه بوده است. آنکارا همواره تهران را به عنوان قدیمیترین و قدرتمندترین رقیب خود نه تنها در آسیای غربی که در قفقاز جنوبی، آسیای مرکزی و مدیترانه شرقی میبیند. بی شک چنین رابطهای بنا بر ماهیت رقابتی، ژئوپلوتیکی و ژئواستراتژیکی خود پتانسیل بالایی در ایجاد اصطکاک و برخورد دارد. اما در هفته گذشته و در پی تحولات در قفقاز جنوبی بار دیگر دو کشور در آستانه رویارویی قرار گرفتهاند. اقدامات تحریکآمیز باکو که با بازداشت دو راننده ایرانی به اوج خود رسید دو کشور ایران و آذربایجان را در آستانه برخورد نظامی قرار داد. بیتردید، ردپای آنکارا در این عمل ضد ایرانی قابل مشاهده و رصد است. اما پرسش انتقادی مطرح این است: چه عللی باعث شده است تا آنکارا این چنین بیپروا علیه تمامیت ارضی و منافع ملی ایران دست به یک چنین اقداماتی بزند؟
۱- پروژه «یک ملت – دو دولت» آنکارا – باکو
حیدر علیاف، پدر فقید رئیس جمهور فعلی آذربایجان، پس از فروپاشی شوروی و استقلال آذربایجان در شرح و وصف ماهیت رابطه باکو – آنکارا این چنین گفت که ترکیه و آذربایجان یک ملت با دو دولت هستند. بیشک، این دیدگاه نصبالعین سیاستورزان در آنکارا بوده است. آنکارا، باکو را امتداد قومی، فرهنگی و زبانی خود میداند که بنا بر تحولات ژئوپولیتیکی از ترکیه جدا شده است. آنکارا از زمان استقلال آذربایجان در اویل دهه۹۰ میلادی تمام جهد خویش را برای اتصال زمینی و مرزی با باکو ورزیده اما حضور ایروان و تهران باعث عدم تحقق این آرزو شده است. پس از شکست ارمنستان درجنگ ۴۴ روزه قرهباغ در سال گذشته و بازپس دادن برخی از نواحی قرهباغ به آذربایجان، آنکارا برای تحقق آرزوی اتصال زمینی با آذربایحان بیش از پیش فعال شده است اما اقدام به موقع تهران در فرستادن نیروهای نظامی به منطقه باعث خنثی شدن این طرح ضد ایرانی شد.
۲- ادامه کشمکش ایران و غرب
به درازا کشیده شدن مناقشه هستهای وعدم مذاکره مجدد از زمان روی کار آمدن دولت سیزدهم و عمیقتر شدن مشکلات اقتصادی – اجتماعی ایران، آنکارا را بر این باور داشته تا با رویکردی تهاجمی علیه تهران امیال و خواستههای سیاسی – اقتصادی خود را بر تهران تحمیل کند. همچنین صحبت برخی کشورهای غربی از جمله ایالات متحده مبنی بر روی میز بودن دیگر گزینهها، درصورت عدم به نتیجه رسیدن مذاکرات وین که به احتمال شامل محاصره ایران از طریق همسایگانش به عنوان یکی از سناریوهاست آنکارا را بیش از پیش تحریک کرده است تا چنین سیاستی در قبال تهران اتخاذ کند.
۳- پررنگتر شدن ناسیونالیسم ترکی در دکترین حزب عدالت و توسعه
حزب عدالت و توسعه که از ابتدای به قدرت رسیدن در صحنه سیاسی ترکیه هویت حزبی خود را بر پایه آموزههای اخوانی قرار داده بود، در چند سال گذشته و در پی شکست برخی سیاستهایش در منطقه از جمله جنگ سوریه و متعاقبا ریزش در آرای مردمیاش بیشتر میل به ناسیونالیسم ترکی داشته است. این میل حزب باعث شده تا سیاست خارجی ترکیه بر پایه پانترکیسم و ناسیونالیسم ترکی قرار بگیرد که این خود به معنی تهاجمی شدن سیاست خارجی این کشور در منطقه و جهان شده است. حضور ایران به عنوان یک قدرت شیعی که یک هویت فراقومی دارد مانعی سترگ در برابر ناسیونالیسم ترکی است.
۴- پروژههای انتقال انرژی آذربایجان و کمتر شدن نیاز ترکیه به انرژی ایران
ترکیه که از زمان اجرای اصلاحات اقتصادی دوران تورگات اوزال به دورههای رشد و توسعه اقتصادی وارد شد، به انرژی از جمله نفت و گاز نیز نیاز بیشتر و بیشتری پیدا کرد. از آن زمان، تهران–آنکارا صدها سند و تفاهمنامه در زمینه انرژی با یگدیگر منعقد کردند به طوری که آنکارا یکی از مشتریان پر و پا قرص انرژی ایران حتی در روزگار تحریم بوده است. اما با توسعه و سرمایهگذاری نوین باکو و وجود میادین عظیم انرژی درقسمت غربی دریای خزر، آنکارا را بر این داشته است تا با سرمایهگذاری و همکاری باکو وابستگی انرژی خود را به ایران هر روز کم و کمتر کند. دو پروژه خط انتقال نفت خام باکو – تفلیس – جیهان و خط لوله گازباکو– تفلیس – ارزروم گواه رویکرد نوین ترکیه در تبدیل شدن به هاب انرژی و عدم وابستگی به ایران در این زمینه است. این کاهش وابستگی اعتماد به نفس آنکارا در قبال تهران را به شدت افزایش داده و ایران یکی از مهمترین اهرمهای فشارش علیه ترکیه را در حال از دست دادن است.
منبع: دیپلماسی ایرانی