
بدرقه خبرتلخی که این روزهایمان را رها نمیکند
تعداد بازدید : 1
این قمه و قدارهها، قد و قواره «هلیا» ها نیست
نویسنده : دریا قدرتی پور / گروه جامعه
پشت هزاران پیکسل که چهره دخترک را به آسانی به نمایش میگذارد، تنها چیزی که بین خشونتی بی امان نظرت را جلب میکند قمهای است که انگارآسمان را میشکافد. پس ازآن واگویه هایی است که به فضای پرتنش جنگ خونین میان دختران دامن می زند. «هلیا» دیگر امروز نام ناشناسی نیست، نه برای اصفهان و نه برای تمام ایران. او مانده با چهرهای که شباهتی به قمه به دستان ندارد. چهره دخترک بین پیکسلها کم کم میرود درگوشه ای که اوبی محابا تعادلش را از دست میدهد و توی گودی پیاده رومی افتد. صداها بی شمارند. آدمهایی که به تماشای خون بازی آمدهاند. یاد جنگ خروسها می افتی. دخترها انگار بیشتر از سن سجلیشان هستند و قطب نمای فرضی احساساتت بین موجهایی که آنها را نشان میدهد با هیچ منطقی همسو نمیشود. بعد از نزدیک دو سال که کرونا خیلیها را خانه نشین کرد، خشونت هم زمین گیرمان کرده. خشونتی که درگفته های مدیرکل بهزیستی اصفهان که یکی ازمتولیان آسیبهای اجتماعی است چندان محلی از اعراب ندارد، اما تیزی خشونت پوست شهر را خراشیده و کم کم خودش را نشان میدهد.
جنگ تن به تن دو دختر در جمع انبوهی از مردم تماشاچی رخدادی عجیب و دلخراش است که با حرفهای زننده توام شده است و در این میان کسی هم ریش سفیدی نمیکند. جذابیت این جنگ اما این قدر زیاد است که این روزها دست به دست میشود و گاهی به منبع درآمدی در فضای مجازی تبدیل میشود.
چشمهای به گود نشسته هلیا توی فیلم چند ثانیهای خشونتی است که زیر آفتاب و آسمان شهر از زیرپوست شهر بیرون آمده و بی رحمانه به زندگی دخترک دهه هشتادی لبخند می زند تا او بی محابا بگوید. آره قمه دارم مگه چیه؟
این روایتی گذرا از خشونتی است که این روزها در اصفهان رسانهای شد. فاجعهای تلخ و دردناک که حکایت از اوضاع و احوال بحرانی میدهد که همراه با ورود کرونا در تارو پود پوسیده قوانین کهنه و ناقص مربوط به خودش، طبل خاموشی را می زند. این بار برای دخترانی که نه به گنده لاتها شبیه هستند و نه به چاله میدانیهای حاشیه شهر. اینجا پشت جوانیِ نسلی که قرار است آینده را بسازند، خشونت مثل یک دمل چرکی در حال بزرگ شدن است.
مساله ای که علی اصفهانی، دادستان عمومی و انقلاب اصفهان نیز در واکنش به انتشار کلیپ قدرت نمایی با سلاح سرد دختر نوجوان اصفهانی در برابر آن واکنش نشان داد و گفت: ناهنجاریهای اجتماعی در غفلت خانوادهها و نهادهای متولی فرهنگی به صورت جدی نوجوانان را در معرض تهدید قرار داده است.
غفلتی که به خشونت میانجامد و به گفتههای ناهید براتی، آسیب شناس و استاد دانشگاه، لایههای جامعه را درنوردیده و دارد از رگ گردن به ما نزدیکتر میشود. به گفته این جامعه شناس، در دوران کرونا فرصت تخلیه هیجانات برای نوجوانان کمتر شده است، بنابراین تخلیه هیجانات به شکل دیگری در جامعه اتفاق می افتد.
این جامعه شناس اظهار تأسف میکند که حال بچههای ما خوب نیست و میگوید: عصبانیت گاهی از یک مشت شروع میشود. گاهی از یک فحاشی. خیلی از این نزاعها پایت را به زندان میکشاند یا اگر سن و سالی نداشته باشی باید در کانون اصلاح و تربیت آب خنک بخوری تا در اول خط زندگی کابوس مرگ را ببینی. دعواهای خیابانی و فیزیکی، آخرین گام ملودی خشونت است که در شکلهای مختلف ظهور میکند. گاهی حتی به یک بهانه ساده مثل چپ نگاه کردن که باعث میشود، لاتها در فضای مجازی گنده بشوند و برای خود امپراطوری بسازند.
براتی از دنیایی میگوید که چندان قشنگ نیست، حتی برای کسانی که برای رویاهای دست نیافتنی خود امپراطوری ساختهاند و نوچه جمع کردهاند. اربابهای پلاستیکی که جرقه بسیاری از نزاعهای خونین را شروع میکنند. در واقع خیلی از آنها نمیدانند، اگر وسط دعوا خون از دماغ کسی بیاید، چقدر بدبختی آوار میشود روی سرشان و این در حالی است که جرقه بسیاری از نزاعهای خونین از یک فحش زبانی شروع میشود؛ فحشی که مثل یک بشکه باروت طرف را میترکاند و آنوقت دو طرف به هم میپرند.
بر اساس ماده ۶۰۸ قانون مجازات اسلامی: «توهین به افراد از قبیل فحاشی و استعمال الفاط رکیک، چنانچه موجب حد قذف نباشد، به مجازات شلاق تا ۷۴ ضربه و یا پنجاه هزار تا یک میلیون ریال جزای نقدی محکوم میشود. بماند که گاهی هم این توهینها به قتل ختم میشود.
بر همین اساس طبق ماده ۶۱۴ اگر کسی عمداً طرف را طوری جرح و ضرب کند که باعث ایجاد مشکل و کمبود، شکستن یا از کار افتادن عضوی از اعضای او شده یا سبب مرض دائمی بشود و یا یکی از حواس پنجگانه او را از کار بیندازد یا باعث از بینرفتن عقلش بشود، در حالتی که قصاص ممکن نیست، ۲ تا ۵ سال باید به زندان برود.
اگر به آمار زندانیان نگاهی بیاندازیم به خوبی روشن میشود که عامل بسیاری از این مسائل که تعداد زندانیان را افزایش داده است عصبانیتی است که نتوانستهایم کنترل کنیم و ایران را در رتبه اول عصبانیت قرار داده است.
بر اساس تحقیقاتی که انجام شده ما کشوری شدهایم که در رتبه اول عصبانیت قرار داریم. دلایل آن هم روشن و مشخص است. بی عدالتی، مشکلات فرهنگی، بوق زدنهای مفرط، عدم کنترل، وضعیت اقتصادی و اجتماعی و بسیاری از مسائل دیگر باعث شده که ملتی عصبانی باشیم و قاتلانمان جزو همین افراد عصبانی باشند. شاید به همین خاطر است که آمارها خود را به راحتی به پله صعود رساندهاند. آمارهایی که چندی پیش از زبان رئیس پزشکی قانونی شنیدیم و خبر از حدود ۶۰۰ هزار پرونده در سال گذشته با موضوع ضرب و جرح به پزشکی قانونی میداد.
مسعود، یکی از همان گنده لاتهایی است که به قول خودش هزاران فالوئر دارد و چندین قمه. دوست ندارد نام اصلیش را بگوید و به همین نام اکتفا میکند. او از کودکی پدر نداشته و با 5 برادر بزرگترش زندگی میکرده و بیشتر اوقات بچگیاش به دعوا گذشته تا اکنون که به نظر خودش لات محله شده و میتواند حقش را بگیرد.
گرفتن حق دیالوگی است که باعث میشود او به خودش حق بدهد، برای فعالیتهایی که در جامعه چندان خوشایند نیست. او خشونت را با نام گرفتن حق معنا میکند. برای مسعود و مسعودها داشتن سلاح امری ضروری در زندگی امروز است. آنها انگار یاد گرفتهاند که بدون این وسایل خطرناک زندگی معنا ندارد.
حمید سهرابی، روانشناسی است که در رابطه با این موضوع اعتقاد دارد: جوانان در دعواهای خود دنبال منافع فردی نیستند. نزاعهای محله به محله و کلاس به کلاس از نزاعهایی است که معمولاً برای ترساندن حریف به کار میرود. به اعتقاد این کارشناس، دعواها گاهی به تعارض خرده فرهنگها هم باز میگردد و پای این موضوع متاسفانه به فضاهای مجازی هم کشیده شده و این لاتها و خشونت طلبان برای خود کسوتی مقدس پیدا کردهاند. این موضوع به خصوص در شهرهای بزرگ که آمار مهاجرت بالاست به خوبی دیده میشود؛ جوانان روستایی در پی یافتن شغل به شهر میآیند، اما اسکان آنها در شهر، به دلیل ناآشنایی آنها با فرهنگها، ناخواسته باعث تعرض به یکدیگر و هنجارشکنی میشود. این یک واقعیت غیرقابل انکار است که یک روستایی مهاجر، مقررات زندگی شهری را نداند و از حق شهروندی بیاطلاع باشد و نداند حق خود را چطور میتواند از طریق قانونی پیگیری کند.
سهرابی عوامل بسیاری را موجب کاهش آستانه تحمل فرد دانسته و میگوید: به عنوان مثال، شرایط اجتماعی و مشکلات افراد یکی از علل مستقیم نوسان آستانه تحمل در افراد است.
وی میافزاید: دلایل زیادی میتواند آرامش اشخاص را به هم بزند. آمار مشکلات خانوادگی، تحصیلی، مالی و عاطفی در دنیای"ماشینیزه" امروز، بسیار بالا رفته و این موضوع یکی از عوامل اصلی نوسان آستانه تحمل افراد است. این قبیل موارد موجب میشود شخص به سرعت دست به یقه شود و به عواقب آن که گاه غیرقابل جبران است، نیندیشد.
دکتر مسعود غفاری، کارشناس اجتماعی نیز در اینباره میگوید: اگر اشخاص، کمی به عواقب درگیریهایی که از موارد کماهمیتی چون یک تصادف، اختلاف بر سر جای پارک اتومبیل، تنه به تنه شدن در خیابان و اختلاف حساب شروع میشود، بیندیشند و لحظهای به پدر و مادر و اعضای خانوادهشان – و حتی خانواده طرف مقابل درگیری – فکر کنند و تباه شدن یک، دو یا چند زندگی را پیش از وقوع اتفاق غیرقابل جبرانی در نظر بگیرند، حاضرند هر چیزی درباره انصرافشان گفته شود ولی نزاع را ترک کنند. برخورد آرام افراد با موضوعی که میتواند به یک درگیری خونین تبدیل شود هم نهتنها بیتفاوتی نیست، بلکه نشانه عقل و منطق بالای فرد در لحظاتی است که بشدت امکان رخ دادن نزاعی که شاید جبران نشود، هست و قطعاً این موضوع با بیتفاوتی فرق دارد.
وی میافزاید: درباره دلایل ایجاد نزاع خیابانی نمیشود نظر مطلقی را ابراز کرد، چون این نزاع با علل متفاوتی ایجاد میشود؛ واکنش پرخاشجویانه رفتاری میتواند به علت یک تصادف ساده و بیخسارت باشد یا دلایل دیگری چون حادثه تلخی را به عنوان عقبه خود داشته باشد در حالی که حتی بزرگترین دلیل نزاع که میتواند مسائل ناموسی باشد نیز باید از طریق قانون حل و فصل شود نه اینکه هرکس با شخص دیگری اختلاف داشت، وی را به قتل برساند. در صورتی که هرکس شخصاً بخواهد اعمال قانون کند هرج و مرج و رفتارهای آنارشیستی، جامعه را دربر میگیرد. در هر حال دلیل کلی نزاع خیابانی، روحیه منفی تازهای است که در جامعه ما شکل گرفته و آن "حق به جانب" بودن افراد است. همه تصور میکنند حق همواره با آنهاست و برای به دست آوردن آن، به رفتارهای خشونتآمیز هم دست میزنند.