نقد فیلم «لتیان» به انگیزه انتشار در شبکه نمایش خانگی
تعداد بازدید : 2
به تایلند خوش آمدید
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
«لتیان» به کارگردانی علی تیموری، فیلمی منحرف و فرهنگ گسیخته است. فیلمنامه این اثر را اکتایبراهنی نوشته است که نشاندهنده واماندگی مؤلف در اثر قبلی خود «پلخواب» با مفهوم جنایت روانی- احساسی است. البته که در هیچ کدام این آثار ردپایی از جنایت و مکافات اثر «داستایفسکی» دیده نمیشود؛ اما اشاره به این موضوع روانی که کمکم تبدیل به فرهنگ اجتماعی–انسانی خواهد شد به ابزاری برای جذابیت داستانها بدل شده است.
فرهنگ در سینمای ایران
بر این باورم که فرهنگ در سینمای ایران که از زاویه دید مثلاً روشنفکران روایت میشود دارای تاری فسادهای اخلاقی زیادی است. مهمترین آنان ارتباطی است که انسانی یا غریزی بودن آن میان دو جنس مخالف به نمایش درمیآید. مؤلف در سینمای ایران در راستای نقد چنین فرهنگی اتفاقاً از آن ناخودآگاهانه به دفاع میپردازد. سلما که قرار است با طاها ازدواج کند در یک میهمانی که یاسی آن را ترتیب داده است با همسر قبلی خود روبهرو میشود و ... . داستان تا نیمه، عادلانه پیش میرود پس از برملاشدن حقیقت همه آنچه را تا به اکنون روایت کرده از بیننده پس میگیرد. فیلم به دو بخش قبل از اعتراف و بعد از آن تقسیم میشود. تا قبل از اعتراف در روابط بین افرادی که بسیار فرهادیگونه مانند «درباره الی» به مسافرت رفتهاند چیزی به جز دوستی عمیق و چند ساله دیده نمیشود. حتی بازی سارابهرامی در نقش یاسی شکل کاریکاتورمابانهای به این ارتباط بخشیده که در نوع خود جذاب است اما بعد از آن یکی یکی عقدهها بروز مییابند و دوستان به گونه متفاوتی با یک دیگر برخورد میکنند. این چنین فیلمنامه از حالت معمایی به نوآر تبدیل شده و جهش ژنتیکی در درام اتفاق میافتد. فرهنگ واژهای است که لابهلای بازیهای فرمیک در سینمای ایران گم یا ضایع میشود.
احساسات
«لتیان» با بازی خوب جمع بازیگران اثری قابل تحمل است اما آنچه از تحمل بیننده حرفهای سینما خارج است عدم توانایی ایجاد حس است. از همان سکانسهای آغازین فیلم طاها با اکتهایی که از خود بروز میدهد نشانههایی از آشفتگی روانی خود داده است و در واقع به گونهای رضا که شخصیت به ظاهر منفعل اما در باطن کارآمد این فیلم است با بیتوجهی به عمق مسائل و شوخی اتمسفر فیلم را برای یک بحران آماده میکند اما هیچ کدام این ویژگیها به تولید احساسات منجر نخواهد شد. جاری شدن اشک بر گونه شخصیتها به هیچ وجه آفریننده حس در فیلم نیست. میزانسن فیلم که شدیداً سعی در مینیمال و روشنفکر بودن دارد نه تنها فیلم را از حالت بومی بودن خارج کرده بلکه گرایش به غرب دارد. «لتیان» با نمایش استعمال دخانیات، بحران در روابط و پنهان کاری مصلحتی که باعث رشد شک در افراد شده است بیش از آنکه در سینمای ایران دستهبندی شود میتواند یک فیلم سرد روسی به کارگردانی «آندری زویاگینتسف» باشد. حتی موسیقی فیلم گرایش کلاسیک به آن جغرافیا دارد و بیننده جدی سینما را به یاد فیلم «نهنگ» زویاگینتسف میاندازد. اگر چه هنر اساساً تقلید، ممسیس، است اما تقلید از تقلید میتواند نقطه ضعف در تولید و نوآوری شمرده شود. مؤلف با توجه به انباشت تجربی خود از روابط در آثار سینمایی نسبت به متن فیلمنامه هیجان زده عمل کرده است.
نمایش بزرگ
عمده تاری فاسد موجود در فرهنگ فیلمنامه «لتیان» پنهانکاری است. مریم و یاسی هردو احساسی را پنهان میکنند که در واقعیت داستانی اصلاً به وجود نمیآید. یاسی از مانی خوشش میآید. یاسی در متلکی به مریم میگوید او هرگز به خواستگاری تو نمیآید و در ادامه مریم به تلافی میپردازد. فاجعه فرهنگی اینجا نمود پیدا کرده. ممکن است در میان گروههای اجتماعی چنین روابطی پنهانی وجود داشته باشد و تا ابد به صورت یک راز باقی بماند اما ایجاد حدس گونه آن توسط مؤلف هیچ کمکی به بازکردن چنین مسائلی نمیکند و فقط تزریق کننده شک به یک فرهنگ است. در نهایت فیلم دارای بستر مناسبی برای یک نقد اجتماعی – فرهنگی است که این فرصت با نابلدی در نقد فرهنگی و عدم شناخت جامعه به بحران تبدیل شده است.