یک جامعهشناس سیاسی، تحلیل متفاوتی از وضعیت افزایش بیماران کرونا و عدم رعایت بهداشت در جامعه دارد. مهدی قوامیپور، دکترای جامعهشناسی سیاسی معتقد است دولت در مقابله با کرونا به دلایل متخلف ناتوان است ولی مدام از مردم میخواهد که منزوی باشند ماسک بزنند و محدودیتهای بهداشتی را رعایت کنند. در مقابل، مردم چون اصولاً با انزوا مشکل دارند و نمیتوانند محدودیت در روابط اجتماعی را تحمل کنند و از سوی دیگر فشار کرونا را روی شانههای خود احساس میکنند و از طرف دیگر پیامهای متناقض و متشتت دریافت میکنند،حاضر به رعایت محدودیتهای کرونا نیستند. در این شرایط است که ماسک زدن یا نزدن در بین مردم، اهمیت چندانی ندارد و ما شاهد افزایش آمار ابتلا و مرگ و میر در اثر کرونا خواهیم بود. در ادامه گفتوگو با مهدی قوامی پور را میخوانید:
چرا مردم درباره نمودار اوج گیری کرونا بی اعتنا شدهاند و به سادگی زندگی عادی خود را ادامه میدهند؟
درباره ایران باید دو بخش جامعه و دولت را به صورت مجزا بررسی کنیم. دولت به سه دلیل ضعف اقتصادی، عدم وجود ساختارها و نهادهای کارآمد برای مقابله با انتشار ویروس کرونا و گستردگی مرزها و عدم کنترل کامل ورود و خروج از آنها، عملاً نتوانست با یک قرنطینه کوتاه مدت به مقابله با گسترش ویروس کرونا بپردازد. بنابراین، از یک سو دولت در برخورد با خطر شیوع بیماری کووید 19، هشدارهایی برای پیشگیری و فاصلهگذاری فیزیکی، استفاده از ماسک وغیره میدهد و از سوی دیگر تلاش میکند برای عبور کم تنشتر از بحران اقتصادی ناشی از این بیماری، شرایط کشور را عادی سازی کند.
چرا با وجودی که خطر کرونا مرگبار است و با کسی شوخی ندارد، مردم پیامهایی که میگویند اگر رعایت نکنید میمیرید را جدی نگرفتهاند؟
در بحث جامعه، اگر ما به ساخت اجتماعی واقعیت در نظریه پیتر برگر و لاکمن مراجعه کنیم، میبینیم مهمترین موضوعی که در تحلیل وضعیت ناشی از بحران کرونا تا به امروز جامعهشناسان کمتر به آن پرداختهاند، جایگاه ویژه و حیاتی زندگی روزمره برای افراد است. اصولاً از طریق زندگی روزمره نه تنها واقعیتهای اجتماعی شکل میگیرند،بلکه ما موفق به ساماندهی خود میشویم. در واقع زندگی روزمره که چرخهای از تکرار و توالیهاست افراد را از رنج انتخابهای بیپایان نجات میدهد و به ما امکان میدهد تا در درون آن ادامه حیات دهیم. حالا بحران ناشی از کرونا و لزوم فاصلهگذاری فیزیکی باعث شده کانونیترین نقطه واقعیت اجتماعی ما مورد تهدید قرار بگیرد. انسان تنها موجود رابطهمند است و کرونا هستی ما یعنی روابط اجتماعی انسانی را به چالش کشیده است. این مهمترین چیزی است که به آن کمتر پرداخته شده است. در نتیجه مردم در سراسر دنیا نسبت به موضوع فاصلهگذاری فیزیکی نگران هستند و تمایل دارند هرچه زودتر از این وضعیت خلاص شوند.
اصولاً این پرسش مطرح است که چرا جامعه، پیامهای بهداشتی را نمیشنود؟
جامعه این پیامها را نمیشنود چون تشتت در پیامها داریم. ما مراجع مختلفی داریم که پیامهای مختلفی درباره کرونا را به صورت مستمر به مردم میدهند. یک مرجع واحد پیام بهداشتی صادر نمیکند. شما از وزارت بهداشت جز اعلام آمار روزانه کشته شدگان و بیماران چیزی نمیبینید. روزانه میگویند این تعداد بیمار شناسایی یا فوت شدند ولی جامعه احساس نمیکند کاری درباره جلوگیری از همهگیری کرونا انجام میشود. کسی شک ندارد در بیمارستانها، پزشکان و پرستاران دارند تلاش میکنند ولی موضوع اینجاست که برخورد با کرونا نباید محدود به بخشهای خاص و ایزوله بیمارستانی باشد، بلکه باید در حوزه عمومی، دولت مشارکت شهروندان در مقابله با کرونا را به یاری بطلبند. این راهبردها اگر طراحی شود باید بازه زمانی مشخص داشته باشد چون اگر تعریف محدودی از زمان اجرای این طرحها نداشته باشیم، این طرح خودبهخود شکست میخورند.
چطور میشود حساسیت جامعه به موضوع مرگبار بودن کرونا را برگرداند؟
دولت باید جامعه و نهادهای مدنی را به رسمیت بشناسد. نهادهای مدنی هستند که وقتی دولت توان لازم برای بسیج و ساماندهی مردم ندارد، به کمک دولت و جامعه میآیند. سمنها میتوانند مردم را به سمت اهدافی هدایت کنند که منافع مردم را تأمین میکند. در شرایط فعلی حجم مشکلات ناشی از بیماری کرونا آنقدر شدید است که توان دولتها پاسخگو نیستند. وقتی توان دولتها پاسخگو نیست و مردم بنا به دلایل تاریخی به دولت بیاعتماد بودهاند و الان این موضوع افزایش یافته، دولت باید در مواجهه با این بیماری چه کند؟ در این شرایط، به رسمیت شناختن نهادهای مدنی در جامعه، باعث میشود جامعه بتواند تشکل یابی کرده و تلاش کند از امکانات، دانش و تجربه خود برای تأمین سلامت و معیشت خود استفاده کند.
منبع: خبرآنلاین