داستان «ذوالقرنین» خواندن «ابراهیم رئیسی» توسط مدیرمسئول روزنامه «کیهان» به جاهای بامزهای رسیده است! روز شنبه روزنامه «کیهان» در مطلبی با اشاره به اینکه آیتاله ابراهیم رئیسی همان «ذوالقرنین» است که در قرآن هم آمده است، به تشبیه رئیس دستگاه قضا با «ذوالقرنین» پرداخت. این تشبیه عجیب، واکنشهایی را به دنبال داشت از جمله اینکه جهانبخش محبینیا، نماینده مجلس، روز یکشنبه در نطق میان دستور خود کنایهای به حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان زد که سید ابراهیم رئیسی را با ذوالقرنین مقایسه کرده بود. او گفت: خیلی عجیب است کسانی امروز دولت و مجلس را فاقد ارزش میدانند، اما به برخی دوستان لقب ذوالقرنین میدهند. همین آقایان تا دیروز در مورد مرحوم هاشمی میگفتند «مخالف هاشمی مخالف پیغمبری است». آخر سر دیدیم که چه برندی برای مرحوم هاشمی درست کردند و چه چیزهایی که به او نسبت ندادند.
در واکنش به این نطق، دیروز «کیهان» در پاسخی نوشت: آقای محبینیا ادعا کرده که حسین شریعتمداری در یادداشت خود آیتاله رئیسی را ذوالقرنین نامیده است! این ادعا در حالی است که مدیر مسئول کیهان، برخورد قاطع رئیسقوه قضائیه با مفسدان اقتصادی را با اقدام ذوالقرنین در ایجاد سد آهنین میان جماعت ستمگر یأجوج و مأجوج و مردم مظلوم شهر و دیاری که مورد ستم آن جماعت بودند، مقایسه کرده و آورده بود اقدام آقای رئیسی کاری کارستان و همسو با برخوردی است که جناب ذوالقرنین با جماعت بیدادگر یأجوج و مأجوج کرده بود.
درواقع «کیهان» مدعی این شبیهسازی شد، اما داستان به همین جا ختم نشد و در جلسه علنی روز گذشته، محبینیا با اشاره به مطلب منتشر شده در روزنامه کیهان گفت: بنده دیروز نطقی در جلسه علنی مجلس داشتم و امروز یکی از روزنامهها در صفحه دوم خود متنی بلندبالا نوشته و ضمن تحریف سخنان بنده توهین و اهانت نیز داشته است. صحبتهای دیروز بنده صرفاً به منظور دفاع از جایگاه نهاد مجلس شورای اسلامی و دولت بود. در این متن به بنده توهین شده و تهمت و دروغ نیز روا داشتند. بنده آقای شریعتمداری (کیهان) را ۴۰ سال است که میشناسم. بنده در نطق روز گذشته خود اذعان داشتم اینکه آیتاله سید ابراهیم رئیسی را روزنامه کیهان ذوالقرنین نامیده است، اشتباه است. آیا من دروغ میگویم یا کسی که این متن را نوشته است. ماجرای «کیهان» و «ذوالقرنین» خواندن رئیس قوه قضائیه، ما را به یاد تمام القاب و عناوین پرطمطراقی انداخت که در تاریخ سیاست ایران به سیاستمداران مختلف اعطا شده است. القابی که یا از سوی مردم و طرفدارانشان گرفتهاند یا رسانهها و چهرهها و امثال شریعتمداریها به آنها دادهاند. «میرزامحمدتقی خان فراهانی» صدراعظم خوشنام ناصرالدین شاه «امیرکبیر» لقب میگیرد و در عوض در تاریخ کشورمان، شخصیتی همچون «احمد قوامالسلطنه» داریم که برخی او را «چرچیل ایران» نامیدهاند. پس از انقلاب انگار روند اعطای لقب شتاب بیشتری هم به خود گرفت. مرحوم هاشمی رفسنجانی از جمله نخستین سیاستمداران ایران است که در همان سالهای ابتدایی انقلاب لقب «مرد بحران» را به خود اختصاص داد. او در آن سالها نقش سیاستمداری فراجناحی را بازی میکرد و به محل چالش و کشمکش میان اصولگرا و اصلاح طلب تبدیل نشده بود. اما مردی که در دهه 70 حتی لقب «سردار سازندگی» هم از سوی طرفدارانش گرفت، کارش به جایی رسید که در دهه سوم انقلاب «عالیجناب سرخ پوش» شد! لقبی که این بار از سوی مخالفان به او داده شده بود. آنها معتقد بودند تمام مشکلات کشور حاصل مدیریت هاشمی رفسنجانی است و جالب اینکه سالها بعد و پس از اتفاقات سال 88 و نحوه مواجهه هاشمی با آن قضایا، همان مخالفان این بار او را «آیتاله صبور» نامیدند و مرحوم هاشمی به نقطه ثقل و اتکای اصلاح طلبان تبدیل شد!
رئیس دولت اصلاحات هم با عناوینی چون «مردی با عبای شکلاتی» و «سیدخندان» شناخته میشد. رئیسجمهوری که خوشپوش بود و معمولاً لبخند به لب داشت. رقیب انتخاباتی رئیس دولت اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری 76 هم لقب «شیخ نور» را به خود اختصاص داده بود. ناطق نوری، چهرهای است که رسانهها او را با این لقب میشناسند. البته او هاله نور ندیده و مدعی دیدنش هم نیست بلکه متولد روستای نور، از روستاهای شمالی کشور است!
رئیس جمهور کنونی کشورمان هم که با لقب «شیخ دیپلمات» شناخته میشد. این لقب را به خاطر مدیریت پرونده هستهای ایران در زمان دولت اصلاحات به او دادند.
شهردار اسبق تهران دیگر چهرهای است که مثل مرحوم هاشمی رفسنجانی میتوان او را «مرد القاب» نامید! حضور در سپاه پاسداران و نیروی انتظامی و دریافت درجه سرداری، دریافت مدرک خلبانی و دکترای جغرافیای سیاسی باعث شد تا مردم و رسانهها، محمدباقر قالیباف را «سردار، دکتر، خلبان» بنامند. البته او را در دوره حضور در شهرداری تهران با یک لقب خاص هم میشناختند: «مدیر جهادی»
و خلاصه که این لیست پروپیمان است. رئیس مجلس ششم که در حصر بسر میبرد، «شیخ اصلاحات» نامیده میشد و یا پزشک اطفال بودن و مدیریت دیپلماسی کشور در ۱۶ سال باعث شد تا رسانهها «علی اکبر ولایتی» را «طبیب سیاستمدار» بنامند. محسن رضایی را به «برادرمحسن» و «آقامحسن» در سالهای جنگ میشناختند یا «موسوی خوئینیها» که او را «مرد خاکستری اصلاحات» لقب دادهاند. «محمدرضا باهنر» هم «مرد لابیهای مجلس» لقب گرفته بود و حالا به این لیست، یک نام تازه اضافه کنید: رئیسیِ «ذوالقرنین» که خب البته به نظر میرسد کمی ثقیل است، این طور نیست؟!