جنگ تجاری آمریکا و چین بالا گرفت
تعداد بازدید : 1
ترامپ و پافشاری برجنگ تجاری با چین
نویسنده : مریم عمادی
روز گذشته، مقامهای اقتصادی چین و آمریکا بهطورتلویحی این احتمال را مطرح کردند که مذاکرات دو کشور برای توافق تجاری در ماه آینده میلادی لغو خواهد شد؛ زیرا آمریکا اعلام کرده است، از روز جمعه ۳۰۰ میلیارد دلار از کالاهای دیگر ساخت چین را که به آمریکا صادر میشود، تحت تعرفه قرار میدهد و تعرفه روی ۲۵۰ میلیارد دلار قبلی را از ۲۵ درصد به ۳۰ درصد افزایش میدهد.
ابزار دو کشور در جنگ تجاری
دولت آمریکا معتقد است که تجارت با چین بهدلیل کسری تراز تجاری گسترده، همچنین الزام شرکتهای آمریکایی به انتقال فناوریهای خود به این کشور، به ضرر مردم آمریکاست. از این رو سیاستهایی همچون افزایش تعرفه واردات محصولات چینی، ممنوعیت همکاری نهادهای دولتی آمریکایی با شرکتهای چینی، همچنین توصیه به شرکتهای آمریکایی برای خروج از بازار چین، در دستور کار دولت این کشور قرار گرفته است. در مقابل دولت چین نیز از ابزار تعرفه واردات در این جنگ تجاری بهره برده، اما ازآنجاکه صادرات چین به آمریکا بهمراتب کمتر از واردات این کشور است (۱۵۰ میلیارد دلار در برابر ۴۸۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸)، ابزار تعرفه در دستان دولتمردان چینی کارایی لازم را ندارد.
از این رو دولت چین مجبور است راهکارهای دیگری همچون برنامههای پولی و ارزی را در دستور کار قرار دهد. یکی از مهمترین اقدامهای چین در تقابل با سیاستهای تعرفهای آمریکا، کاهش نرخ برابری «یوآن» به دلار بوده است.
این سیاست موجب میشود اثرهای افزایش تعرفه واردات محصولات چینی از سوی دولت آمریکا، تاحدودی کاهش یابد و بخشی از بار آن به دوش صادرکنندههای کالا از آمریکا به چین منتقل شود.
اما نکته قابل توجه در این جنگ تجاری، نقش بانک مرکزی است. بانک مرکزی چین به دلیل ابزارهای متعدد و متنوع پولی و مالی، امکان اثرگذاری دلخواه و سریع را در بازار ارز دارد و همراهی بانک مرکزی با سیاستهای دولت، عملاً قدرت مانور دولت چین در جنگ تجاری با آمریکا را افزایش داده است. اما در آمریکا شرایط درخصوص روابط بانک مرکزی و بانکهای تجاری بزرگ با دولت، متفاوت است. در آمریکا بانک مرکزی که «فدرال رزرو» نام دارد، ادعای استقلال از دولت میکند و سردمداران آن معتقدند سیاستهای پولی باید مستقل از سیاستهای مدنظر دولت تعیین شود. این مسئله در ماههای اخیر، به یک چالش جدی برای دولت آمریکا تبدیل شده و قدرت مانور این کشور در جنگ تجاری را کاهش داده است.
فشار ترامپ بر چینیها
«ترامپ» ابتدا بر این باور بود که با وضع تعرفه واردات، میتواند چین را به پذیرش خواستههای کاخ سفید وادار سازد؛ اما این ترفند با اقدام متقابل چشمبادامیها و ایجاد محدودیتهایی برای واردات کالاهای آمریکایی ناکام ماند. ایجاد محدودیت برای سرمایهگذاری بنگاههای اقتصادی غرب به ویژه آمریکایی در چین و وادارکردن شرکتهای بزرگ به خروج از چین، جزو دیگر سیاستهایی بود که رئیسجمهوری آمریکا بر اجرای آنها تاکید کرده است؛ اما تحلیلگرها تاکید میکنند تعرفهگذاری راهحلی نیست که بتوان در بلندمدت به اجرای آن ادامه داد و تنها برای دورهای کوتاه قابل استفاده است. در همین راستا دولت «ترامپ» فشار بر شرکتهای آمریکایی را که در چین مشغول کار هستند بیشتر کرده و آنها را مجبور به خروج از این کشور میکند. این سیاستها با مقاومت شرکتهای آمریکایی هم روبهرو شد که اعلام کردند افزایش تعرفه بر کالاهای چینی باعث زیان آنها میشود و ممکن است موجب کاهش تولید و اشتغال بهویژه در شرکتهای کوچک ایالات متحده شود. از طرف دیگر جابهجایی سرمایهگذاریها و خروج از چین نیز زمانبر و پرهزینه است. علاوه بر این «ترامپ» چین را متهم کرد که با پایین نگاه داشتن ارزش پول ملی خود (دامپینگ)، نه تنها زمینه صادرات بیشتر کالاهای خود را فراهم میکند، بلکه در بازارهای جهانی نسبتبه رقبای غربی خود امتیازهای بیشتری را مخصوصاً در حوزه قیمتهای رقابتی به مشتریان عرضه میدارد.
هراس از قدرت چین
گفتنی است منازعه«کاخ سفید» با «پکن»، برجستهتر از دیگر سیاستهای اقتصادی رئیسجمهوری آمریکا بود. به اعتقاد برخی کارشناسان، هدف اصلی و پشت پرده کاخ سفید، دستیابی به مقاصد سیاسی است. نگرانی واشنگتن نسبت به روند پرشتاب رشد اقتصادی چین که متعاقب آن به تحکیم قدرت سیاسی و بینالمللی این کشور منجر میشود، رهبران آمریکا را به این فکر انداخته است که به هر نحوممکن به مقابله با چین بپردازند. هراس واقعی ایالات متحده این است که براساس برآوردهای گوناگون، چین حداکثر تا سال ۲۰۵۰ در ابعاد سیاسی، اقتصادی و نظامی، واشنگتن را پشت سر میگذارد و خود را بهعنوان قدرت برتر جهان حتی بر غرب تحمیل خواهد کرد. در صورت واقعیت یافتن چنین پیشبینیهایی، با توجه به نگرشهای متفاوت و غیراستعماری که چین برخلاف غربیها دنبال میکند، پذیرش برتری و خطمشی چین از سوی افکار عمومی جهان نیز راحتتر صورت میگیرد و همین امر عرصه را برای آمریکا و دیگر قدرتها تنگتر هم خواهد ساخت. اگرچه در رابطه چین با برخی کشورهای همسایه، مشکلاتی وجود دارد، اما سرمایهگذاریهای این کشور بهویژه در ابرپروژه «جاده ابریشم» جدید که موجب اتصال این کشور تا خاورمیانه و قلب اروپا میشود، نوعی وابستگی متقابل اقتصادی را به بار میآورد که حتی کشورهای غربی را نسبتبه آینده قدرت پکن نگران کرده است. این نگرانی در سخنان رهبران کشورهای غربی بازتاب داشته است که با صراحت اذعان میکنند، چین با استفاده از غفلت آنها در دو دهه اخیر، از ظرفیت اقتصادی غرب بهره برده و توانسته است به قدرتی روبهرشد تبدیل شود که نه تنها با نیازهای اقتصادی آنها منافع تجاری خود را تأمین کرد، بلکه قادر شد پیشرفتهترین فناوریها در غرب را نیز به دست آورد. در هر صورت هراس واشنگتن و جدیت پکن در این مسیر، غیرقابل چشمپوشی است. سیاستهای «ترامپ» و حدود هجدهماه جنگ تعرفهای و تجاری موجب شده است تا پکن بر تلاش خود بیفزاید و روابط خود را با دیگر کشورها تقویت کند تا هم از میزان وابستگی خود به اقتصاد آمریکا بکاهد و هم کمتر تحتتأثیر سیاستهای تهاجمی این کشور قرار بگیرد. این واکنش پکن در کنار تمرکز بر اقتصاد و مصرف داخلی موجب میشود حتی انجام مذاکرات تجاری با کاخ سفید هم تغییر چندانی را در رویکرد این کشور ایجاد نکند؛ به همین دلیل گفتوگو نمیتواند دستاورد قابل توجهی را برای ایالات متحده داشته باشد.