چرا «ابی» و «افشار» بهخاطر مانایاد مشایخی، مردم را شماتت میکنند؟
تعداد بازدید : 0
باز هم دردِ بیدرمان جوگیری!
اساساً ملتِ احساسی هستیم. به یکباره ما را جو میگیرد و احساسی میشویم. تقریباً همه ما هم، عین هم هستیم. مثلاً حالا که مانایاد «جمشیدمشایخی» فوت کرده است، برای همین اتفاقهای دو، سه هفته اخیر مدام هم را شماتت میکنیم. بیتردید جمشید مشایخی، بخشی فراموش نشدنی از خاطره تصویری همه ماست. کسی که روی صحنه نقشهای ماندگاری داشته و قاب تصویرش تا همیشه در یادها ماندگار میماند. اما آیا به دلیل فوتش باید همدیگر را شماتت کنیم که مثلا چرا به ازای حرف قابل نقدش، او را نقد کردهایم؟ پیرمردی دوستداشتنی بود، شریف و سادهدل. از این سادگیاش مثلاً دوست مجری ما استفاده کرد. استاد هم همانجا از «تختی» گفت. خاطرهای که درست ایراد اتهام به «شهلا توکلی» بود. شهلایی که او هم دو، سه سالی است در این دنیا نیست. «بابک» پسر تختی، در دفاع از مادر و پدر خود سخن گفت و حالا از «ابی» خواننده در آن سوی آبها تا «مهناز افشار» در همین طرف، میگویند: وای از ما ملت...! استاد دوست داشت منادی آشتی باشد. از فرهنگ بگوید و مهربانی تزریق کند؛ اما گاه متر گفتههایش با متر جامعه همخوانی نداشت و حاصلش میشد همین شوخیها و گاه انتقادها. او این اواخر ناخوشی و بیماری زیاد تحمل کرد. شاید خانواده و مدیر برنامههایش با کمی مدیریت میتوانستند از بروز انتقادهای دامنهدار جلوگیری کنند. شاید نیازی نبود او با این حالش مدام روبهروی دوربینهای زنده ناچار به گفتن باشد تا چنین حاشیههایی شکل بگیرد. باید بپذیریم با همه احترام کسوت، بزرگی و جایگاه هنری استاد و استادها و قدیسها و افسانهها، هر کنشی، واکنشی دارد. از کیمیایی و مهرجویی تا بالاترین مسئولان کشوری. باید فقدان یکی مثل جمشیدمشایخی را به سوگ نشست و حتی افسوس خورد برای آنچه در این دو،سه سال برایش رخ داد و گاه دلش را شکست؛ اما گاه همه گناه را گردن مردم انداختن، سادهترین کار ممکن است. اگر دل پیرمرد دوستداشتنی جایی شکسته است، تمامش تقصیر مردم یا منتقدان نیست. بیتردید نقش آنهایی که از سادگی و بدحالیِ عزیز دوست داشتنی مردم استفاده ابزاری کردند، کم نیست. این همان نگاه اشتباهی است که این روزها گروهی برای تبلیغ فیلم «جهان پهلوان تختی» در پیش گرفتهاند و فکر میکنند با توهین به مردم برای ندیدن این فیلم، فروش آن را بالا میبرند.